۱۳۹۱/۱۱/۱۰

ما پیشرفت کرده ایم ، ما رکورد زده ایم

یعنی صنعت گران ما هم پیشرفت کرده اند ها ............ 
منتهی از در عقب :)
دژمنها تمام دانش خود را صرف این می کنن وکه بتونن اعضای مصنوعی بدن انسان را تا حد امکان طوری طراحی کنند که شباهت زیادی با عضو سالمی که ناقص شده داشته باشه تا جایگزین کارامدی برای کسانیکه از نقص عضو در رنج هستند باشد آن هم با پیشرفته ترین تکنولوژی دنیا ...

بعد مخترعین و صنعتگران ایران دستگاه هایی طراحی می کنند که اعضای بدن را قطع کند آنهم بصورت کاملا دقیق و محاسبه شده ...و از این وحشتناک تر اینکه در ملاء عام نحوه کار آنرا به نمایش عموم مردم همیشه در صحنه می گذارند.
تازه مراحل این قطع عضو که یک مجازات اسلامی و سفارش الله برای کسانی است که دزدی می کنند بر
 روی کسانی به اجرا در می آِد  که قرص نانی  می دزدند .نه دزدانی که بصورت کلان و علنی و گسترده دزدی می کنند ....
تا اینگونه پیشرفت های مملکت امام زمان را به رخ مردم درون و برون مرزهای ایران نمایش دهند. باشد که ما از خشونت این دستگاههای مدرن اسلامی  عبرت بگیریم ولی دیگران ویلا و ملک و زمین در کشورهای دژمن با اختلاسهایی که می کنند بگیرند و به ریش این دستگاه برش زننده همچنان بخندند ...

به قول یه بابای ... ما پیشرفت کرده ایم ..ما رکورد زده ایم ... به فضل الله .


۱۳۹۱/۱۱/۸

باز هم راهیان گور و باز هم حادثه ایی دیگر و ملتی نا بخرد

مسئول روابط عمومی «سپاه شهدا»ی آذربایجان‌غربی خبر داد: اتوبوس حامل دانش‌آموزان پسر ارومیه‌ای که برای بازدید عازم مناطق عملیاتی دفاع‌مقدس بودند، دچار حادثه شد.

حق‌دوست مسئول سپاه شهدا !!!! افزود: بر اثر این حادثه، یک نفر از دانش‌آموزان فوت کرد و 16 نفر دیگر مجروح شدند. این اتوبوس در محور«پلدختر» استان لرستان واژگون شده است.

یعنی بزغاله تر از بعضی از این مردم نادان ایران هیچ جای دنیا پیدا نمی کنه آدم 
این همه کشته و زخمی می دن باز ادم نمی شن و صداشون عین بز هم در نمی آد

باز یکی دیگه از اتوبوسهای راهیان نور یا همان گور ....دچار حادثه شد و یک نفر تا حالا مرده و شانزده نفر دیگه هم مجروح شدن ....

خاک بر سر مسئولین احمق و خاک بر سر ملتی که هرگز از خواب و غفلت نمی خواهد که بیدار شود . و بارها با این حماقت های خود نشان داده و می دهند که همین حکومت اخوندی هم از سرشون زیاده و لایق همان گرفتن صدقه و کوپن زندگی هستند ....
حیف بقیه ایرانی هایی که با این اوسگولها می شن هفتاد و پنج میلیون







۱۳۹۱/۱۱/۶

حضور یک شرکت کننده با حجاب


آدرس : شبکه " من و تو " 
برنامه : آکادمی گوگوش 
موضوع : حضور یک شرکت کننده با حجاب 
نوع برنامه : تست خوانندگی 
تناقض 1 : خوانندگی با حجاب اسلامی 
تفسیر ملت همیشه در صحنه : هیچ اشکالی ندارد ، خیلی هم خوب است این یک پدیده جدید در بین ایرانیان است که می شود با پوشش  اسلامی هم به علایق خود رسید ، هیچ ربطی هم به اسلام و باورهای مذهبی ندارد !!!!
به عقاید هم احترام بگذاریم و به نوع پوشش همدیگه کاری نداشته باشیم چرا که هر کسی در انتخاب نوع باور و پوشش آزاد است . :)

تناقض 2 : مغلطه در نوع رفتار و واکنش ملت همیشه در صحنۀ و همه چیز دان !!!

سئوال : 
آیا حجاب در اسلام و قرآن و مذهب شیعه هست یا نیست ؟؟؟ (کاری به اجباری یودن یا نبودن آن کاری نداریم حالا )
آیا خوانندگی و گوش دادن به موسیقی حرام است یا نیست ؟؟
آیا شنیدن صدای زن نا محرم برای مردان حرام است یا نیست ؟
آیا اگر این ملت مغلطه کار و همه چیز دان باور به این جمله دارند که باید به عقاید هم احترام گذاشت و به نوع پوشش همدیگه کاری نداشت !!!! خودشان تحمل باور و عقاید افراد مخالف عقاید خود را در بین خود دارند ؟ آیا اگر کسی در بین این ملت همه چیز دان بخواهد با پوششی آزاد همانطور که خود دوست دارد بگردد ، خودشان تحمل می کنند ؟ آیا کسی درایران می تواند با نوع باور و عقیده شخصی خودش زندگی کند و تبلیغ آنرا هم بکند ؟ کاری به نوع نظام و سیستم حاکم هم ندارم ... خود این مردم اولین کسانی هستند که با افراد بی حجاب و کسانی که باورهایی به غیر از خود آنها دارند به شدت و حدت برخودر می کنند .

آیا ما و جامعه ما به آن میزان رشد فکری و اندیشه ایی رسیده ایم که اینچنین در جاهایی که به نفعمان باشد روشنفکر انه عمل کنیم و جایی که به ضررمان باشد روشنفکر نباشیم ؟
آیا اصولا ما و فرهنگ غلط ما حد وسطی در نوع رفتارهای ما و باورهایمان قائل می باشد ؟

آیا این درست است که وقتی قشر بزرگی از زنان و دختران ایرانی از تحمل و رعایت حجاب اجباری درون ایران در عذاب و رنجش هستند و با توهین  با آنها رفتار می شود ،  شخصی در خارج از ایران در محیط و فرهنگی باز و آزاد اینگونه این عذاب و رنجش غالب هموطنان خود را به سخره بگیرد ؟ و ملت هم برایش سوت و کف بزنند و آب دهان برنامه  سازان و مجریان این برنامه هم از لب و لوچه شان سرآزیز شود ؟؟؟

من هر وقت به این مسائل احترام قائل هستم که عدالت در بین همه هموطنانم رعایت شود آن هم در شرایطی کاملا مساوی برای همه مردم با هر نوع اعتقاد و باور و نوع پوشش آنها.... نه برای القاء یک توطئه ایی شوم در تلویزیونی که در کشور انگلستان با آن همه سابقه دشمنی با ایران و منافع ملی ایران دارد و هرگز کاری را برای منافع هیج کشوری انجام نمی دهد ، خاصه که ایران هم باشد ...

اگر مملکت ما هم آزاد بود و این نوع حق انتخاب را داشتند من هرگز به نوع رفتار شخصی !!! ایشون ایرادی نمی گرفتم ...چون می دانستم که همه آزادند همانطور که می خواهند زندگی کنند ...اما رفتار ایشون زیر پا گذاشتن قانون توهین آمیز حجاب اجباری برای زنان داخل ایران است که حتی اجازه انتخاب بین اجبار و غیر اجباربودن آن ندارند ....








۱۳۹۱/۱۱/۱

اعدام و باز هم اعدام

خوب به سلامتی تمام مشکلات و معضلات اجتماعی ایران اعم از زور گیری ، باجگیری ، مزاحمت های خیابانی ، دزدی ، اوباشگری امروز صبح با اعدام دو جوان دیگر در خیابان بهشهر تهران کاملا از بین رفت و سایر جوانان و مردم همیشه در صحنه ایران هم از این اعدام در ملاء عام عبرت گرفتند در نتیجه ما دیگر شاهد هیچ گونه خلاف کار و زور گیر و مزاحم نوامیس مردم و اراذل اوباش اسلامی نخواهیم بود ....
ای تف به قبر خمینی ... که اینها همه نسل بعد از انقلاب و حاصل تربیت اسلامی این حکومت است ....
بیماری که سر درد دارد پیش قصاب نمی رود به دکتر مراجعه میکند ...
چه باید گفت وقتی در مطب ایران بجای دکتر قصاب نشسته است ؟؟؟؟
اگر اینگونه عدالت و مساوات بر قرار می شود و مشکلات مملکت حل می شود که باید از راس نظام و عالی ترین مسئول در نظام را اعدام کرد تا خود این نیروهای انتظامی و نظامی را ...



خوبه والا مملکت داریم ما ....؟؟؟

در کشورهای بلاد کفر تا صبح جوانها در دیسکوها روی سن زیبا می رقصند ...

در کشور ما جوانان با طناب دار جرثفیل ها می رقصند ...چرا اینجا در بلاد کفر که نه اسلام و نه قوانین اسلامی حکم فرما هست که مردم را به راه راست هدایت کند جوانان سالمترند ؟ اما در کشور من باید هر روز کشتار و کشتار و کشتار باشد ؟و با این همه کشتار و اعدام هیچ چیز این مملکت هم از روز قبل بهتر نمی شود که هیچ بدتر و بدتر هم می شود...




۱۳۹۱/۱۰/۲۷

واقعا ما با خودمان چند چندیم ؟

در عجبم از این قوم شیعه ایرانی که عمر بن خطاب را دشمن اسلام و علی می دانند !!!اما برای قاتل او که یک ایرانی وطن پرست و با غیرت بود یک روز تعطیل در تقویم کشورشان نیست !!!! که هیج ، یادآوری و بزرگداشتی هم برای این مرد بزرگ ایرانی اصیل برپا نمی کنند اما واسه کلثوم ننه که نمی دونن حتی کی بوده سفره نذری پهن می کنن و آش شله قلمکار هم می دن .انقدر از خودمان دور شدیم که آرامگاه این مرد بزرگ و ضد اسلام و تازی را بارگاه کردیم و در آن نماز تازی می خوانیم و گروهی اورا حضرت ابو لولو می خوانند !!!


واقعا ما با خودمان چند چندیم ؟؟؟


فرهنگ زار شده ما !!!

این همان چندگانگی فرهنگ فاسد شده ماست .... نمی دانیم چه هستیم نمی دانیم که هستیم ...

فقط شنیده ایم که ، که بودیم و به آن هم مفتخر هستیم ...اما از حال زار امروز خود بی خبریم .


تنها راه رهایی ما بازگشت به هویت از دست رفته خود است و بس .




من زن ایرانی ام


با سپاس فراوان از خانم مینا ابراهیمی فیروز که این متن زیبا را نگارش کرده اند ..

من زن ایرانم ، طاهره قره العین ام، من قمر الملوک ام ، من یوتاب و آرتیمیس ام، من دختر کوروش ام، و تو ای عرب مسلمان بدان که حجاب و قانون تبعیض را بر نمی تابم .
سکولار به معنای کوتاه شدن دست دین از سیستم دولتی و سیاسی و زندگی شخصی انسانهاست و زن ایرانی خواهان یک نظام سکولار است یک نظامی که او را در چهارچوب شریعت و مذهب نگنداند وبا قوانین کهنه و پوسیده صد قرن قبل آن را خفه نکند زن ایرانی حجاب را بر نمی تابد حجابی که با زور بر سراو کردند و در فکر و ذهن اش چپاندند و واقعا دست مریزاد به حکومت که خودش تبلیغات لازم را برای به وجود آمدن یک نظام سکولار انجام داد و با فشاری که در سی و اندی سال به مردم با قوانین شرع و مذهب آورد خود یک تبلیغات بزرگ برای حرکت رو به جلو شد و مردم دقیقا وجود یک حکومت مذهبی واقعی را با پوست و استخوانشان حس کردند و حالا با چشمی باز به دنبال خواسته شان که همانا دور انداختن این دمل چرکین از زندگیشان هست می باشند.
من زن ایرانی که خواستار جدایی دین از زندگی ام شدم همانی هستم که زیر سایه حکومت سالیان سال با تبلیغات شدید اسلامی رشد کردم!
به راستی که من در تاریخ کشورم جایگاهی والا داشتم و هموراه مورد احترام و ستایش بودم و در مورد زیبایی هایم که چه شعر ها نسرودند و چه جشن ها و پایکوبی هایی که نکردند و با قوانین و شریعت اسلامی که بر هستی و نیستی و حتی رختخوابم هم چنگ انداخته نمی خواهم همزیستی کنم .
حکومتی که از دیدنم در دانشگاهها ،ادارات و فضاهای سیاسی متنفر است و من را تنها در مثلث تعیین شده دینش یعنی آشپزخانه، زایمان و رختخواب می خواهد و ازهیچ حربه ای برای فشار بر من دریغ نمی کند اما با این حال خوب می داند که زنه ایرانی در طی قرن ها همیشه پرچم دار جنبش های آزادی خواهانه بوده و همیشه در خط مقدم صفوف اعتراضی حضور داشته و اگر به آنها فرصت خودنمایی بدهد بدون شک ژاندارکی از میان دختران آزاده ایران پیدا خواهد شد که دودمانشان را به آتش خواهد کشید .
حکومتی که زن را به حکم عشق آزاد سنگسار می کند و آزادی را برایش ابتذال میداند و از سویی دختران وطن را به کشورهای عربی و چین برای تن فروشی صادر می کند ودر قوانین مذهبش زن را نیمی از بیضه مرد می داند صیغه و تن فروشی را زیر چادرها تبلیغ می کند و با قوانین شریعتش دست و پا قطع می کند قصاص میکند به خاطر نوشیدن مشروبات الکلی حکم اعدام صادر می کند و برای نرفتن دخترها به مثلا بهشت، قبل از اعدام ، پرده بکارت آنها را در زندان ها می دراند وهمه این کارها را با احکام اسلامی توجیح می کند این چنین حکومتی الان مشکل اصلی اش شده حجاب زن ایرانی!و چه خوب که زنان کشور من با زیبایها و طنازی هایشان هر روز خواب را از چشمان اینان بریده اند و در خیابانها با ظاهرهایی زیبا و آرایشهایی شکیل ظهور پیدا می کنند در مجامع بین المللی و در حوزه سیاست و ادب و هنر و... حضوری پر رنگ دارند.
زنان کشور من حجاب نمی خواهند هر چند فریاد آنها را در اوایل انقلاب خفه کردند صدایی که فریاد می زد" آزادی جهانی ست نه شرقی ست نه غربی ست" آری، فریاد آنها با "روسری یا توسری" مواجه شد با تجاوز و قتل و زندان و اعدام و سنگسار مواجه شد اما ای کسانی که در کشور نیاکانی من به عنوان مامور مثلا امر به معروف و نهی از منکر دست به بازداشت و دستگیری و فشار به زنان سرزمینم می زنید و غیرت نداشته تان برای تار مویی برانگیخته می شود و دلتان به لرزه می افتد وشهوتتان بالا می زند آیا خونتان از شیوع اعتیاد، روسپی گری ، کودک آزاری، دزدی و قتل و تجاوز و سنگسار به خروش نمی افتد ؟!!
آری، من حجاب را بر نمی تابم، من زن ایرانم، خاموش نمی مانم.
مینا ابراهیمی فیروز

زن بازگی های محمد بن عبد الاه و نام و تعداد زنان او با استناد به متون تاریخی و مستندات اسلامی


اسلامگرایان میگویند محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است(!). آنچنان پیامبرشان را نجیب جلوه می‌دهند که گویا وی ابداً تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است. این نیز خود با تازینامه در تضاد است. براستی سوره احزاب خوب مشت پیامبر خدا را باز می‌کند.آیه 52 سوره احزاب:
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا
بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ، مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است
مسلمانان اگر چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که تازینامه میگوید «هرچند تو را از زیبایی او خوشت آید»، یعنی پیامبر اسلام نیز با زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون شما هستم. اما وی مثل هر انسان بیمار جنسی دیگری در زندگی خود نمیتوانست مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و بنده شهوت و زن بارگی گشته بود.اما بررسی تاریخی زندگی پیامبر اسلام زنبارگی وی را به روشنی نشان میدهد و انسان را به حیرت می اندازد که چطور ممکن است یک شخص این همه ماجراهای گوناگون و عجیب غریب در زندگی خود داشته باشد.  در زیر سیاهه شماری  از زنان محمد و شرح کوتاهی از ماجرای آنها برای آگاهی هرچه بیشتر از زندگی محمد جمع آوری شده است. همچنین نام زنانی که محمد آنها را می‌خواست اما به او ندادند و زنانی که از او طلاق گرفتند آمده است. تلاش شده است که مطالب با ذکر منابع آورده شود.
1- خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی (خیر النساء العالمین). محمد وقتی 25 ساله بود با کارگزار خود خدیجه که زنی ثروتمند بود ازدواج کرد تا دیگر نیازمند کارکردن و جان کندن نباشد و از چوپانی و همراهی کردن کاروانهای تجاری خدیجه به زندگی مرفه و آرامی رسید. اما بعد از مرگ خدیجه، به سرعت ثروت وی را به باد داد تا جایی که نیازمند غارت و چپاول نامسلمانان گشته بود. محمد تا زمانی که خدیجه زنده بود جرات نداشت با زن دیگری ازدواج کند زیرا احتمالاً مورد خشم خدیجه قرار میگرفت و مجبور بود به زندگی قبلی و دشوار خود بازگردد.صحیح بخاری 5:164165 ( برگ 103) 5:168 برگ 105تاریخ طبری جلد .39 برگ 3صحیح بخاری جلد .4:605 برگ 395صحیح بخاری جلد .5:168 برگ 105صحیح مسلم 4:5971 ( برگ 1297)
2- سوده دختر زمعه بن قیس العامریه (صاحبته الهجرتین)، زن سوم محمد بود، سوده بیوه زن (نام همسر پیشین وی سکران بن عمرو بوده است) مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش اورا به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه اورا به خانه آورده بود. سوده به روایاتی 50 سال سن داشت و محمد برای نگهداری از بچه هایش و همچنین اداره خانه اش به سوده نیاز داشت. البته سوده در مقابل عایشه نیز همانند یک مادربزرگ بود. سوده در آخرین سال خلافت عمر از دنیا رفت. عایشه روایت کرده است که سوده برخی اوقات از نوبت خود میگذشت تا پیامبر شب خود را با عایشه بگذراند زیرا سوده هراس داشت مبادا محمد وی را بخاطر سن بالایش طلاق دهد. پیامبر در حالی با سوده ازدواج کرده بود که تقریبا چاره و امکان دیگری برای ازدواج نداشت زیرا قبیله قریش اورا طرد کرده بود و در آن سالها ازدواج کردن با فرزندان عبدالمطب و بنی هاشم بر ضد مفاد عهدنامه ای بود که منجر به شعب ابيطالب شد بنابر این محمد از روی اجبار با سوده ازدواج کرد.تاریخ طبری جلد .39  برگ 169.ابو داوود  جلد .2:2130  برگ 572صحیح بخاری  جلد .6:318  برگ 300تاریخ طبری جلد .9  برگ 128صحیح مسلم  جلد .2:2958 ( برگ 651)صحیح بخاری  جلد .3:269 ( برگ 154)  جلد .3:853 ( برگ 29)صحیح مسلم  جلد .2:3451 ( برگ 747)بحار الانوار جلد 22 برگ 202
3- عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم) ، محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد، این ازدواج پدوفیل (بیماری روانی و انحراف جنسی کودک آزاری، بچه بازی) بودن محمد را نشان میدهد، برای اطلاعات بسیار کامل و جامعی از این ازدواج و اثبات بیمار بودن محمد و بررسی نظرات مختلف در این مورد به نوشتاری با فرنام «سن پایین عایشه، مناظره ای بین آیت الله منتظری و دکتر علی سینا» مراجعه کنید. عایشه محبوب ترین زن محمد بود تا جایی که محمد در بستر مرگ سر بر روی سینه های وی گذاشته بود. علاقه محمد به عایشه تا جایی بود که وقتی زینب عایشه را محکوم به زنا با صفوان کرده بود، محمد از طرف الله آیاتی آورد تا عایشه را برائت کند. برای شرح کل ماجرا مراجعه کنید به عایشه و صفوان و بحث در مورد آیات مربوط به برائت عایشه. عایشه از راویان مهم حدیث و از حافظان قرآن حساب می‌شود. اما شیعیان به دلیل خصومتی که وی با علی داشت و جنگی که او با علی داشت اورا ملعونه و پلید میدانند. محمد بارها اعلام کرده است که عایشه را از همه زنان خود بیشتر دوست داشته اما شیعیان معتقدند وی زن فاسدی بوده است و محمد خدیجه را بیش از سایر زنان دوست داشته است تا جایی که سالی که خدیجه از دنیا رفت را سال عذاداری اعلام کرد. عایشه تا زمان خلافت معاویه زیسته است و با علی نیز در زمان خلافتش  جنگ جمل جنگیده است.صحیح مسلم  جلد جلد 2 : .3309,3310,3311  صفحه 715 و 716صحیح بخاری  جلد .7:88  برگ 65بحار الانوار جلد 22 برگ 202
4- ام سلمه دختر امیه بن المغیره، زن یکی از مسلمانان به نام «ابوسلمه بن ابوالاسد» بود که در جنگ احد زخمی مهلکی برداشته بود و در نهایت کشته شده بود. ام سلمه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 53 سال سن داشت. ام سلمه از کلیه زنان محمد بیشتر عمر کرد و پس از همه آنها وفات یافت.ابو داوود  جلد .1:274  برگ 68  جلد .3:4742  برگ 1332  جلد .2:2382  برگ 654سنن نساء  جلد .1 no.240  برگ 228ابن ماجه  جلد .3:1779  برگ 72تاریخ طبری جلد .39  برگ 80.صحیح مسلم  جلد .2:2455  برگ 540
بحار الانوار جلد 22 برگ 203
 5- حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود  خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب می‌شود و نسخه عثمان از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. از ماجراهای جالبی که حفصه در آنها شرکت داشت رسوایی محمد در ارتباط با کنیز حفصه یعنی ماریه است که محمد را مجبور کرد سوره تحریم را بسراید. برای اطلاعات بیشتر از این ماجرا به محمد ماریه و حفصه ، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس مراجعه کنید. حفصه تا زمان خلافت عثمان زنده بوده است.ابن ماجه  جلد .3:2086  برگ 258ابو داوود  جلد .2:2448  برگ 675  جلد .3:5027  برگ 1402.صحیح مسلم  جلد .2:2642  برگ 576  جلد .2:2833  برگ 625  جلد .2:3497  برگ 761
بحار الانوار جلد 22 برگ 202
 6- زینب دختر جحش الاسدیه؛ ازدواج زینب با جحش از بحث برانگیز ترین ازدواجهای محمد است. زینب از خانواده بزرگ و محترمی بود. مادر زینب  (میمونه) دختر عبدالمطلب پدربزرگ محمد بود. زینب با زید فرزند خوانده محمد ازدواج کرده بود و محمد روزی بدون خبر به خانه زید وارد شد و زینب را نیمه لخت دید و به او علاقه مند شد، سپس مهریه اورا پرداخت تا از فرزندخوانده خود طلاق گیرد، بعد با وی ازدواج کرد و مسلمانان میگویند خداوند به محمد دستور داد تا با زینب ازدواج کند زیرا خداوند می‌خواست این رسم غلط جاهلیت مبنی بر اینکه یک مرد نمیتواند با زن پسرخوانده خود ازدواج کند از میان بردارد و این بسیار مضحک است. ماجرای مفصل زینب را میتوانید در سه نوشتار  «محمد، زید و زینب» و «زید و زینب» و «عشق محمد به همسر پسر خوانده اش (زینب) و ازدواج با او.» و «فرزند خواندگی در اسلام و تاریخ ازدواج محمد با زینب بنت جحش» بخوانید. زینب در موقع ازدواج با محمد 35 سال داشت و محمد 58 سال و نخستین زن محمد است که پس از مرگ محمد فوت میشود. او تا زمان خلافت عمر زیسته است. صحیح مسلم  جلد .2:2347 ( برگ 519)  جلد .2:3330 ( برگ 723724)  جلد .2:3332 ( برگ 725)  جلد .2:3494  برگ 760. صحیح بخاری  جلد .3:249 ( برگ 138)  جلد .3:829 ( برگ 512)  جلد .4:6883 ( برگ 1493) ابو داوود  جلد .3:4935  برگ 1377-1378   جلد .1:1498.بحار الانوار جلد 22 برگ 203
7- جویریه دختر حارث بن ابوضرار (اعظم النساء برکه)، محمد در سن 58 سالگی با جویریه که 20 سال سن داشت ازدواج کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی متعددی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. شوهرش مالک بن صفوان بود و در حمله ناگهانی که محمد به این قبیله کرده بود کشته شده بود. محمد از جویریه درخواست ازدواج کرد و جویریه قبول کرد به شرط اینکه اسرای باقیمانده از این جنگ آزاد شوند و غنایم بدست آمده به صاحبان باقیمانده از این جنگ بازگردد. از جویریه به عنوان «زنی بسیار زیبا» در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق میگوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند. و رابطه او با محمد به شدت عواطف عایشه را تحریک کرده بود و عایشه از دیدن او در عذاب بود. جویریه 6 سال زن محمد بود و بعد از محمد نیز 39 سال زندگی کرد و در سن 65 سالگی درگذشت. ماجرای جویریه را پروفسور مسعود انصاری در کتاب کوروش بزرگ و محمد عبدالله را در نوشتاری با فرنام «جویریه زنی که محمد را اسیر زیبایی خود و طایفه اش را آزاد کرد» بخوانید. همچنین تحلیلی تاریخی و بسیار دقیق از این ماجرا توسط دکتر علی سینا را در نوشتاری با فرنام جویریه بخوانید.
ابن اسحق سیرت الرسول، برگ 729
ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378صحیح بخاری جلد .8:212 ( برگ 137)ابو داوود جلد .1:1498 برگ 392.صحیح مسلم جلد .2:2349 برگ 520صحیح بخاری جلد .3:717 ( برگ 431-432).بحار الانوار جلد 22 برگ 204
8- ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان بن الحرب، ابوسفیان رئیس قبیله قریش، قدرتمند ترین مرد مکه بود که همراه با شوهرش عبیدالله ابن جحش از اولین کسانی بودند که مسلمان شده بودند و به حبشه رفته بودند تا پادشاه حبشه را به اسلام دعوت کنند. اما عبید الله ابن جحش الاسدی در حبشه مسیحی شد و از ام حبیبه طلاق گرفت، نام اصلی ام حبیبه رمله بوده است. پیامبر اسلام از راه دور از پادشاه حبشه خواست تا ام حبیبه را به زنی او در آورد، ام حبیبه تا 6 سال بعد نتوانست محمد را ببینید زیرا نمیتوانست به مدینه  برگ ردد. ام حبیبه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 54 سال. محمد امیدوار بود ازدواجش با ام حبیبه نظر ابوسفیان دشمن درجه یک اسلام را تغییر دهد اما چنین اتفاقی نیافتاد.صحیح مسلم  جلد .2:1581  برگ 352  جلد .2:3539  برگ 776ابن ماجه  جلد .5:3974  برگ 302صحیح مسلم  جلد .2:3413  برگ 739  جلد .2:2963  برگ 652بحار الانوار جلد 22 برگ 202
9- صفیه دختر حیی بن اخطب النضری، صفیه در هنگام ازدواج با محمد 16 سال سن داشت و محمد 60 سال سن داشت. صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند و هرچه قابل نقل کردن است با خود ببرند و باقی اموال را برای مسلمانان باقی بگذارند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط مسلمانان در همان جنگ کشته شد. شوهر وی توسط مسلمانان به دلیل اینکه مکان مخفی کردن جواهراتش را افشا نمیکرد شکنجه و در نهایت به دستور پیامبر کشته شده بود، و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد و با وی همبستر شد. او 4 سال با محمد زندگی کرد و بعد از مرگ محمد 39 سال بیوه بود و در سن 63 سالگی درگذشت برای اطلاعات بیشتر پیرامون صفیه نوشتاری با فرنام «صفیه همسر یهودی محمد« و «ازدواج محمد با صفیه زنی که شوهرش زیر شکنجه جان سپرد.» و همچنین نوشتاری با فرنام «صفیه، زن یهودی پیغمبر- بخش سوم مناظره آیت الله منتظری با دکتر علی سینا.» را بخوانید.تاریخ طبری 39  برگ 185.صحیح بخاری  .2:68 و  4:143280بحار الانوار جلد 22 برگ 204
10- میمونه دختر حارث الهلالیه از فرزندان عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه، میمونه در زمان ازدواج با محمد 36 سال سن داشت  (برخی روایات وی را 30 ساله خوانده اند) و محمد 60 ساله بود. نام شوهر پیشین او ابی سبره بن ابی دهمر بوده است و محمد با او در مدینه ازدواج کرده است.  میمونه خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. میمونه 3 سال با محمد زندگی کرد و پس از محمد در سن 80 سالگی از دنیا رفت، یعنی 44 سال بیوه ماند.تاریخ طبری جلد .8  برگ 136صحیح مسلم  جلد .1:167116741675  برگ 368-369  جلد .2:1672  برگ 369.بحا الانوار جلد 22 برگ 204
11- فاطمه دختر سریح تاریخ طبری جلد .9  برگ 39
12- هند دختر یزید صحیح مسلم  جلد .3:4251-4254  برگ 928-929.
13- عصما دختر سیاءتاریخ طبری جلد .10  برگ 185 and footnote 1131  برگ 185.
14- زینب دختر یزید
تاریخ طبری جلد .7  برگ 150 footnotes 215216 and تاریخ طبری جلد .39  برگ 163-164
15- قتیله دختر قیس و خواهر اشعث، با پیامبر ازدواج کرد اما پیش از اینکه پیامبر به او دخول کند  پیامبر درگذشت، بعد از مرگ محمد عکرمه بن ابی جهل با او ازدواج کرد.تاریخ طبری جلد .9  برگ 138بحار الانوار جلد 22 برگ 204
16- اسماء دختر نعمان بن شراحیل ملا محمد مجلسی در مورد این زن نوشته است وقتی وی را نزد محمد آوردند عایشه و حفصه نسبت بو وی حسادت کردند و وی را فریب دادند که ازدواجش با محمد انجام نگیرد. به این صورت که به وی گفتند اگر مایل است توجه محمد را به خود جلب کند باید به محمد بی اعتنای کند، عصما وقتی محمد را دید به او گفت «من فکر میکنم باید از دست تو به الله پناه ببرم» محمد برانگیخته شد و گفت «من فکر میکنم باید به خانواده ات پناه ببری»مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597بحار الانوار جلد 22 برگ 204
17- فاطمه دختر صحاک، ملا محمد باقر مجلسی نوشته است وقتی آیات 28 و 29 احزاب نازل شد، فاطمه تصمیم گرفت راه اول را انتخاب کند و از محمد جدا شود.مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597بحار الانوار جلد 22 برگ 204
18- ماریه دختر شمعون قبطی، که مقوقس فرستاده بود، وی از پیامبر باردار شد، نام اورا ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد. ماجرای ماریه نیز از ماجراهای بحث برانگیز زندگی محمد است. ماریه کنیز (برده) حفصه بود که بعنوان هدیه به او داده شده بود. روزی محمد به خانه حفصه دختر عمر می رود و ماریه را تنها در خانه می یابد، وی با ماریه همبستر می‌شود و ناگهان حفصه از راه میرسد و از مشاهده این قضیه بسیار خشمگین می‌شود. محمد قول میدهد که ماریه را بر خود حرام کند به شرطی که حفصه ماجرا را برای کسی تعریف نکند، اما حفصه ماجرا را برای عایشه و بقیه زنان محمد تعریف می‌کند و محمد از الله کمک میگیرد تا رسوایی پیش آمده را با سوره تحریم کمرنگ و سرکوب کند. ماجرای ماریه را در محمد ماریه و حفصه، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد و ماریه، برده جنسی پیامبر مقدس و  بخوانید.تاریخ طبری جلد .8  برگ 66131.تاریخ طبری جلد .39  برگ 194
19- ریحانه دختر زید قرظی از اسرای بنی قریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد و تصمیم داشت نه اسلام بیاورد  و نه با محمد ازدواج کند. از طرفی محمد نیز قصد رهاکردن این کنیز (برده زن) زیبا را نداشت و وی تا آخر عمر تن به حقارت برده بودن در داد اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با محمد ازدواج کند، ماجرای ریحانه را بطور مفصل در نوشتاری با فرنام «ریحانیه زن زیبایی که شب روز قتل همسرش بعنوان برده محمد به حرمسرای محمد رفت و دق مرگ شد.» بخوانید.تاریخ طبری جلد .39  برگ 164-165تاریخ طبری جلد .13  برگ 58.
20- ام شریک دوسیه، نام اصلی او غزیه (غزیله نیز آورده شده است) بوده است و خود را به رسول الله بخشیه است. دختر دودان بن عوف ن عامر بوده است و پیش از ازدواج با محمد با ابی العکر بن سمی الازدی ازدواج کرده بود.بحار الانوار جلد 22 برگ 202
21- صنعا یا سبا دختر سلیم،زنی بود که پیش از آنکه پیامبر با او همبستر شود او مرد.
22- قضیه دختر جابر از بنی کلاب، زنی بود که به محمد گفت مرا به تو داده اند و به من خبر ندادند، پس از محمد طلاق خواست و محمد اورا طلاق داد. روایات دیگری حاکی از آن است که محمد با وی ازدواج کرد اما وقتی برای همبستر شدن پیش وی رفت دریافت که او بسیار پیر است بنابر این وی را طلاق داد.تاریخ طبری جلد .9  برگ 139
23- زینب دختر خزیمه الهلالیه از پسران عبد مناف بن هلال بن عار ابن صعصعه (ام المساکین) بود که  بود که بعد از کشته شدن شوهرش «عبیده بن حارث بن عبدالمطلب» در جنگ بدر قبول کرد که با محمد ازدواج کند اما 8 ماه بعد از این ازدواج از دنیا رفت. او را «ام المساکین» (مادر مستمندان) نامیده اند.بحار الانوار جلد 22 برگ 203
24- دختر خلیفه الکلبی و خواهر دحیه بن خلیفه، به خانه آوردش و در خانه پیامبر مردزنان دیگر محمد،
25- عالیه دختر ظبیان از بنی بکربن زنی بود که محمد با وی ازدواج کرد اما بعد از مدتی وی را طلاق داد.تاریخ طبری جلد .9  برگ 138تاریخ طبری جلد .39  برگ 188بحار الانوار جلد 22 برگ 204
26- قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.
27- خوله بنت الهذیل از بنی حاریث که طلاق گرفت.
28-لیلی بنت الخطیم  پیر زنی بود از قبیله بنی خزرج که به گفته طبری (ذکر زنان محمد از تاریخ طبری)، پیامبر روزی به مزگت اندر نشسته بود پشت سوی آفتاب کرده و این زن از پشت آمد و دستهایش را بر روی کتف پیامبر گذاشت و گفت با من ازدواج کن تا من به قبیله خود بگویم پیامبر با من ازدواج کرده است. سپس به میان قبیله خود رفت و  مردم به او گفتند کار اشتباهی کردی چون پیر هستی و پیامبر از زنان پیر خوشش نمی آید و اگر تو را ببیند طلاقت خواهد داد. لیلی پیش پیامبر آمد و گفت من پشیمانم که زنی پیر هستم و شایستگی ازدواج با تو را ندارم و پیامبر او را طلاق داد.بحار الانوار جلد 22 برگ 204
29- ام هانی دختر ابوطالب، وی بهانه آورده بود که بچه دار است و باید از بچه اش نگهداری کند. لذا پیشنهاد محمد را رد کرد.30- ضباعه دختر عامر بن قرط، که پیغمبر اورا از پسرش بخواست اما پسرش به پیامبر گفت مادرم پیر است و پیامبر دست برداشت.31- صفیه دختر بشامه عنبری که از اسرای افتاده به دست مسلمانان بود، محمد او را بخواست اما شوی باز آمد و چون زنش را می‌خواست مسلمان شد تا زنش بر او حرام نگردد. پیامبر از او پرسید من را خواهی یا شویت را؟ صفیه گفت شویم را.32- ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب، پیغمبر اورا به زنی خواست، عباس گفت یا رسول الله او با تو شیر خورده است.33- جمرهدختر حارث بن ابی حارثه، محمد اورا از حارث بخواست، حارث به دروغ به پیامبر گفت بدن او پیسی دارد و تورا شایسته نیست.سایر موارد موجود در تاریخ
34- محمد زنی که نامی از وی باقی نمانده است طلاق داد زیرا وی چشم چرانی میکرد و به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر چشمی نگاه میکرد.تاریخ طبری جلد .39  برگ 187
35- ملیکه اللیثیه ، محمد با او ازدواج میکند با او همبستر نمیشود و او را طلاق میدهد.بحار الانوار جلد 22 برگ 204
36- ملیکه دختر کعب به مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد، عایشه از وی پرسید آیا می‌خواهی شوهری داشته باشی که شوهر قبلی تورا کشت؟ وی به خدا از محمد پناه برد و محمد وی را طلاق داد.تاریخ طبری جلد .39  برگ 165
37- شنباء دختر عمر الغفریه، مردم قبیله او با قبیله بنی قریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم فرزند محمد مرد؛ وی به محمد گفت اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمی مرد. محمد بعد از اینکه با او همبستر شد وی را طلاق داد.تاریخ طبری جلد .9  برگ 136
38- ملائکه دختر داوود زن دیگری بود که با محمد ازدواج کرد اما پس از اینکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد.تاریخ طبری جلد .39  برگ 165
39- عمیره دختر یزید که محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود. محمد در مورد او گفته است «دلستم علی و ردها»تاریخ طبری جلد .39  برگ 188مجلسی حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597بحار الانوار جلد 22 برگ 204
40- سناء بنت سفیان، محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.تاریخ طبری جلد .39  برگ 188
41- احدایث ضعیفی خبر از ازدواج محمد با عمره نیز ازدواج کرده بود.ابن ماجه  جلد .3:2054  برگ 233  جلد .3:2030  برگ 22642- دختر الجهال برای مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.صحیح بخاری  جلد .7:181  برگ 131132
43- دوبه دختر امیر. از طایفه سعسعه
44-  عماره یا عمامه دختر حمزه، از طایفه قریش، هاشم.45- سنی دختر صلت،  زنی دیگر بود که محمد قصد ازدواج با وی را داشت اما قبل از اینکه به این خواسته خود بخواهد عمل کند از دنیا رفت.مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597بحار الانوار جلد 22 برگ 204
46- تکانه نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاهپوستی بود که «مقدوس» پادشاه مصر همچون ماریه قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود در آورد. بعد از درگذشت محمد عباس با او ازدواج کرد.مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597

شیخ کلینی نویسنده بزرگ اسلامی و نویسنده کتابهای اصول و فروع کافی در مورد محمد از امام رضا نقل کرده است که قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود.مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 599
بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را ام المومنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر عمر بیوه بمانند.
موارد بالا به خوبی نشان میدهد که آیا پیامبر اسلام جهت به کمک به بیوه زنان زن میگرفته است یا در انتخاب این زنان واقعا سلیقه به خرج میداده است. این موارد بر اساس اطلاعات موجود در مورد سن محمد و سن زنانش در احادیثی که منابع آنها یاد شد پدید آمده است. محمد در اغلب موارد از تقریباً دو تا سه برابر همسرانش سن داشته است.
منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب میباشند و در مورد بحار الانوار علامه مجلسی از متن اصلی عربی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، بازار سلطانی، ربیع الاول 1385 قمری، چاپخانه حیدیری میباشد.اطلاعات بیشتر پیرامون زنان محمد درکتابهای .کوروش بزرگ و محمد ابن عبدالله نوشته دکتر روشنگر (مسعود انصاری) فصل ششم.زنان پیغمبر اسلام، اثر حسین عمادزاده  بخش چهارم، سیاست قسمت آخر، زن و پیامبربراستی همین سیاهه و مطالب پیوسته به آن شخصیت محمد، هوسران و زنبارگی وی را به خوبی آشکار میسازد.

تماس جنسی به بزرگسال به یک کودک ، بدون شک تجاوز است و اثرات بسیار مخرب جسمی و روحی بر روان کودکی دارد که توان دفاع از خود را ندارد و شخصیتش شکل نگرفته است. دستگاه تناسیلی کودک شکل نگرفته و تماس جنسی بزرگسال با او ، اثرات غیر قابل برگشتی را بر جای می گذارد.

در جوامع متمدن ، رابطه جنسی داشتن با یک کودک (همسن عایشه) یکی از بزرگترین جرم ها است و معمولا زندان های طولانی مدتی را در پی دارد(در بعضی از کشورها ، دوره محکومیت آن برابر با قتل است)


"تاریخ طبری ،جلد چهارم : خوله پیمبر را دعوت کرد که بیامد و عایشه را عقد کرد ودرآن هنگام وی (عایشه) 6سال داشت / صحیح بخاری ۷٫۶۲٫۹۰ پیامبر اسلام وقتی با من ازدواج کرد که من شش یا هفت ساله بودم. / صحیح مسلم ۸٫۳۳۱۱عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی ۷ سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است ۹ سال داشته است"


با توجه به سن پیامبر در آن زمان که 54 ساله بوده است و از طرفی عایشه نیز بین هفت تا نه ساله بوده است، به صورت کاملا مشخص پیامبر اسلام یک بچه باز (پدوفیل) بوده است.

۱۳۹۱/۱۰/۲۵

ملت ناسپاس

هرچه بیشتر تاریخ صد سال اخیر ایران و نگاه می کنم بیشتر به حماقت نسل 57 که ان قلاب کردند پی می برم ...بی شک آیندگان این نسل را ابله ترین نسل ایران خواهند خواند ...
بخصوص نسل روش ان فکران و تحصیلکردگان !!! اندیشمند !!! 
ملت ناسپاس ...و بی خرد !|
زمانی که باید دنبال اصلاحات بودند شورش کردند ، زمانی که باید شورش کنند دنبال اصلاحات می گردند ...

 

 

باختیم ، همگی دست زدند ...

حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدند

باختیم! 

آخر بازی، همگی دست زدند



حوری بهشتی چیست ؟

حور جمع حوراء است و حوراء به دخترجوان و باکره و سفید و بسیار زیبا و سیاه چشم گفته می شود. این دختران دارای چشمانی درشت و گشاده همانند آهو مستان می باشند و آدمی را به سوی خویش می کشانند. این چشمان درشت و گشاده که دورش را حلقه ای بسیار روشن از سفیدی فرا گرفته است، جاذبه بسیاری دارد و آدمی را محو خویش می سازد. از این رو شخص، پیش از دیدن بخش های دیگر بدن وی !!! ، محو چشم هایش می‌شود. لذا این زنان بهشتی و زیبا را به چشم ایشان نام گذاری کرده‌اند که بر دیگر اندام های این دختران غلبه و چیرگی دارد. این دختران دارای پستانهای بسیار زیبا که گرد و تازه رسیده و کمی برآمده اند می باشند. 


اینها چکیده ایی از صفات و تعاریفی است که قرآن ، کتب اسلامی و رهبران و بزرگان اسلام از این حوری بهشتی ذکر کرده اند ... که آب دهن مومنان را آویزان کنند باشد که شهید شوند و ازاین نعمت الله ایی بهرمند شوند .... 

یعنی هرچه که اسلام و قوانین و رهبران آن گفته اند را انجام بده ، بعد که مردی به بهترین پاداشی که یک خالق می تواند به مخلوقش بدهد مفتخر می شوی ....سکس ، سکس ، سکس ، آنهم با حوریانی که همشه باکره هستند و هردفعه بعد از سکس باز باکره هستند ...

بنابر این بهترین و ارشمند ترین هدیه الهی وعده سکس در بهشت برین با دختران آن چنانی که بالا ذکر شد ....

من برای زنان مومنه پاداشی پیدا نکردم :) شاید همین وظایف دنیوی را آن دنیای دیگر بهشون محول کنند ... البته اشاره کنم که در آن دنیا قانون چند همسری همچنان پابرجاست و زنان مومنه فقط به این امر مفتخر خواهند شد و چند تا چندتا همسر یک مومن می شوند و البته باید هوو بودن حوری ها را هم تحمل کنند ... اجرشان با خرجشان :)