۱۳۹۲/۱/۱۰

بیشعوری و قوانین نا نوشتۀ بیشعورها


* تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند .
* اصلا نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست ، فقط یکی را پیدا کن که تقصیرها را گردنش بیاندازی .
*کم نیار ، تمام کاستی ها و خطاها را میتوان در پشت نقابی از وقاحت و پررویی و گستاخی پنهان کرد .هرچقدر جرمت بزرگتر است باید پررویی ات هم بیشتر باشد .
*تمام قوانین برای این به وجود آمده اند که نقض شوند ، اما فقط توسط تو نه کس دیگری ، اگر هم کسی دیگر این کار را انجام داد دودمانش را به باد بده .
*اگه قانونی دست و پایت را بست و از آن خسته شدی ، مطابق نیازت یکی دیگه بساز اما یادت باشه به محض اینکه به خواسته خودت رسیدی آن را  هم نقض و یاطل کن .
*هرگز در توانایی خود در بدست آوردن هر چیز کثیفی که اراده کردی شک نکن .
.
.
.
همه این ها قواعد و  قوانین نا نوشته ای است برای بیشعورها که طبق آن رفتار می کنند .
به یاد داشته باشیم که بی شعوری نوعی بیماری است که قوه تشخیص و نظام ارزشگذاری مبتلایان را آلوده می کند و باعث می شود تا این افراد هر کاری را بدون داشتن شایستگی آن ، بدونی ذره ایی احساس گناه و شرم و پشیمانی ، انجام دهند .!!!


بیشعوری مرضِ وقاحت و سوء استفاده از دیگران است ، یک بی شعور نمی تواند دیگران را تنها و آزاد بگذارد . این بیماری اگه بدون درمان رها شود حادتر می شود اما مشکل درمان بیشعورها اینه که آنها خودشان قبول ندارند که بیشعور هستند و اگر هم روزی قبول کند که بیشعور بوده و هست سعی می کند آنرا به گردن دیگران بیاندازد .

از این رو فقط درمان رفتارهای آشکار و زشت و تهدیدآمیز بیشعورها کافی نیست جرا که باعث می شود آنها آب زیرِکاه تر و حرفه ایی تر از بیشعورهای دیگر شوند که در مقابل هر نهی و اعتراضی مصونیت خواهند داشت .
بجای این باید قوه تشخیص و نظام ارزشگذاری آنها درمان شود و کاری کرد که باوجدانشان ، وجدانی که سالها با آن سرو کاری نداشته اند ، ارتباط برقرار کنند . باید خصایل انسانی بیشعورها را زنده کرد و حتما چنین کاری سخت و طولانی و طاقت فرسا خواهد بود.
از سوی دیگر این بیماری شدیدا مسری (واگیردار) است تا آنجا که حتی ممکنه یک درمانگر قوی و با ارداه نیز به راحتی تحت تاثیر استدلالها و دفاعیات یک بیشعور قرار بگیره و تا جایی پیش بره که بعد از مدتی خود او هم مثل یک بیشعور رفتار کنه .!!!


به این دلایل هست که باید بیشعوری را از درون تابلو خارج کرد و آنرا با شفافیت نمایش دهیم ، نباید از نامیدن بیشعورها به نام  بیشعور شانه خالی کنیم ، چرا که همین ملاحظات و تعارف هاست که باعث می شود بیشعورها بیشتر و بیشتر در بیشعوری خود غرق شوند . اگر دلمان برای خودمان نمی سوزد ، باید برای آیندگان هم که شده این کار را بکنیم .

دنــــــیــــا در خطر است ....



کتاب بیشعوری ، نوشته خاویر کرمنت 

۱۳۹۲/۱/۸

شبح های آمریکا بر فراز اسمان کره جنوبی بلوف یا عمل !!!


تهدید و بلوف جنگ اتمی  تو خالی کره شمالی در قبال مواضع  کره جنوبی و آمریکا 
و در مقابل واکنش  جدی و عملی ارتش هوایی آمریکا !!!   :)

برخواستن و پرواز شبح های نیروی هوایی  آمریکا بر فراز آسمان کره جنوبی 


هواپیمای B2 ملقب به روح یا شبح ، بمب افکنی چند ماموریته است که قادر به حمل بمب های معمولی و اتمی نیز می باشد. این بمب افکن به عنوان گاردی پنهان در نیروی هوایی آمریکا عمل می کند. و هرگز برای آزمایش و مانور نظامی به دلیل مسائل حفاظتی و امنیتی این بمب افکن پرواز نمی کند مگر اینکه ارتش امریکا  قصد انهدام اهدافی از پیش تعیین شده را داشته باشد و یا بخواهد پیام روشنی را بدون بلوف های نظامی و سیاسی به کشوری خاص اعلام بکند که نشان دهد در مقابل بلوفهای حرفی آنها که جو امنیتی و روانی شهروندان آمریکایی را بهم می ریزد هیچ شوخی ایی ندارد و اگر دست از پا خطا کنند به راحتی تمام مواضع آنها را بدون آنکه خودشان هم متوجه شوند با خاک یکسان می کند ...

این هواپیما، دارای قدرت آتش یا رهاسازی بمب به میزان بسیار زیاد و در هر مکانی از جهان است که حتی دفاع های زمینی بسیار نیرومند نیز حریف این بمب افکن نمی شوند. 
مهمترین ویژگی این بمب افکن، پنهان کاری و مخفی بودن آن از دید رادارهای قوی است که توانایی بی نظیری در انهدام ارزشمند ترین پایگاه های دشمن حتی در قلب پدافند های هوایی بسیار سنگین به این هواپیمای بمب افکن می دهد.
به دلیل شکل طراحی منحصر به فرد این بمب افکن دارای یک بال است که به آن بال پرنده هم می گویند و  همچنین این بال پرنده در قسمت انتهایی به شکل دندان اره ای طراحی شده که این نیز خود نوعی کمک به ویژگی پنهان کاری این بمب افکن است. 
این بمب افکن نا مرئی قادر به حمل گسترده ای از انواع بمب های معمولی و هدایت لیزری و بمب های هسته ای است که توانایی فوق العاده آن را به طور قابل توجهی مشهود می سازد، چرا که تمام این تسلیحات در محفظه های داخلی این بمب افکن حمل می شوند. 
طول این بمب افکن حدود 20 متر و طول دو سر بال آن 52.12 متر است. 
مهم ترین عملیات این هواپیما به زمانی باز می گردد که در عملیات آمریکا بر ضد صربها، این هواپیما از ایالت میسوری آمریکا برخاسته و پس از بمباران کوزوو در شرق اروپا، با موفقیت به همان نقطه مراجعت نمود.
در دیگر ماموریتی كه این هواپیما انجام داده است مربوط به 3 روز اول جنگ با طالبان در افغانستان می شود  در این سه روز سه فروند از این بمب افكن از پایگاه هوایی در غرب امریكا بلند شده و طی چند سوخت گیری به افغانستان رسیده و انجا را بمباران كرده و پس از ان به جزیره ای در اقیانوس هند رفته و در انجا مجددا سوخت گیری كرده(بدون خاموش كردن موتورها) و به پایگاه اولیه خود بازگشت.
لازم به ذكر است كه دو تا از این پروازها به مدت 40 ساعت بوده و پرواز سوم 44 ساعت به طول انجامید.

حالا ببینیم رهبر کره شمالی جرات عمل کردن به بلوفهای خودرا دارد یا رهبر نظام جمهوری اسلامی !!! :)






یادمان بماند که چه بودیم و چه شدیم !!!


درتصاويرحكاكی شده برسنگهاي تخت جمشيد،
هيچكس عصبانى نيست،
هيچكس سواربراسب نيست.
هيچكس رادرحال تعظيم نميبينى
هيچ تصویری از برده دارى و کنیز داری نیست
دربين اين صدها پيكر تراشيده شده،حتى يك تصويربرهنه وجود ندارد.
اين آداب اصيلمان است:
نجابت،قدرت،احترام،مهرباني،خوشرويى و فرهنگ پربار...
يادمان بماند چه بوديم وچه شديم!!!!!

















۱۳۹۲/۱/۳

پیش بینی هاشمی​رفسنجانی از آینده نظام!!!


پایگاه اطلاع رسانی اکبر هاشمی رفسنجانی؛ مصاحبه منتشر نشده​اي از او در سال 1382 درباره آینده نظام اسلامی را منتشر کرده که گزيده آن بدين قرار است:


 درمورد آينده نظر من اين است كه جامعه به طرف اعتدال مي‌رود. كارهاي شعاري از نوع اين كه انبوه توده‌ها را براي يك هدف خاص به صورت موجي بسيج كنند، سخت مي‌شود

 از طرفي اسلام‌شناس‌ها، حوزه‌ها و حتي افراد حزب‌اللهي و مقدس‌ها كم‌كم احساس مي‌كنند بعضي سخت‌گيري‌ها جواب نمي‌دهد و ممكن است فقط عده‌اي بمانند.
 عده ای به اشتباه این مسیر را با سکولاریزه شده اشتباه می گیرند، این حرکت به به سمت اسلامي شدن منطقي است. این یعنی واقع‌گرايي اسلامي.
يعني نه ما اسلام را فراموش مي‌كنيم و نه آرمان هایمان را . در این مسیر آرمانهاي ما هم اسلامي‌تر و هم واقع‌بينانه‌تر مي‌شود. تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی امام گام بسیار مهم و تاریخی در این همین مسیر بود. تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نشانه بارز عینیت واقع گرایی اسلامی در تفکر فقهی بدیع و نوآورانه امام راحل(ره) بود. یعنی ریل گذاری برای حرکت لازم در مسیر واقع گرایی اسلامی.
* از زمان تشکیل مجمع تا امروز افراطی ها هرگز تصور مثبتی نسبت به جایگاه آن نداشته و ندارند .چرا که اصولا در دایره خارج از اعتدال اسلامی و اسلام واقع گرا، " تشخیص مصلحت " محلی از اعراب ندارد.
وقتي كه مفسده و مصلحت در مقابل هم مي‌آيند، ما بايد مصلحت را بگيريم. اين حكم اسلامي است. حكم من درآوردي نيست. مجمع تشخيص مصلحت كه امام تاسيس كردند، يك كار اسلامي درست است. وظيفه حكومت اسلامي است كه جايي داشته باشد تا مصلحت را تشخيص بدهد. ممكن است مسئله‌اي تا پارسال خلاف شرع حساب مي‌شد و الان كه مصالح جامعه ايجاب مي‌كند، مي‌توانيم بپذيريم كه به مصلحت و شرعي است. در قديمي‌ترين متون فقهي بحث «تزاحم مصالح يا تزاحم مفسده و مصلحت يا مصلحت اقوي يا مصلحت ضعيف» مطرح است و ضوابط محكمي در آن فتاوا دارند و ما از همان‌ها در مجمع تشخيص مصلحت استفاده مي‌كنيم.
اصل اسلام واقع‌گراست. اين واقعيت براي من خيلي روشن است. در بحث​هاي قبلي كه سر مسايل اقتصادي و معيشتي داشتيم، گفتيم كه اسلام واقع‌گرا است و نمي‌خواهد آنچه را كه خداوند در فطرت انسان گذاشته، نديده بگيرد. معناي دين فطري اين است.
هرچه پيش مي‌رويم، به طرف شناخت بهتر است. با منطبق كردن اسلام با شرايط روز و براساس اعتدال پيش مي‌رويم. افراد افراطي از هر دو طرف هميشه خواهند بود. بعضي‌ها به اين مقدار اعتدال قانع نمي‌شوند اما مزاج جامعه به طرف اعتدال مي‌رود.
* 25 سال اول انقلاب، حركت تكاملي داشتيم و با افت و خيز به اينجا رسيديم و پیش بینی من از آینده این است که 25 سال دوم هم اين سير تكاملي ادامه خواهد داشت _ احتمالا با نوساناتی_ منتها به طرف اعتدال و واقع‌گرايي بيشتر و حتي بازبيني در مسايل ديني، آن هم مبنايي نه با سليقه اشخاص.
من اطمینان دارم دولتی که بخواهد در جمهوری اسلامی بجای روحانیت به آمریکا متكي شود.مثل شاه مي‌شود. آنها هم اگر ببينند دين و مصالح جامعه در خطر است، صبر نمي‌كنند. اول انتقاد و بعد تهاجم مي‌كنند.عراق را بينيد. آيت‌ا... سيستاني يك حرف مي‌زند و آمريكا مستأصل مي‌شود. يعني همه راه‌هاي آمريكا را مي‌بندد. با اينكه مردم عراق در اين ميدان تازه‌كار هستند.
روحانيت و نيروهاي مذهبي، اصيل‌ترين قشر جامعه هستند. زماني حرفي زدم كه بعضي‌ها خيال كردند شعاري است. من مي‌گويم صدهزار مسجد و حسينيه وجود دارد و در اطراف اينها بخش زيادي از انسانهاي خوب هستند و رهبري هم با روحانيت است. چون الان مسئول هستيم، مساجد بايد به مخالفين جوابگو باشند. اگر روزي دولتي بيايد كه با اين جريان مخالف باشد و اينها در موقعيت اپوزيسيون قرار بگيرند، پدر آن دولت را درمي‌آورند. در زمان شاه زبانهاي ما بسته و مساجد ما تعطيل بود. وعاظ جرأت حرف زدن و نوشتن نداشتند. ولي ديگر دنيا به آن سمت برنمي‌گردد. يعني با فرض اينكه مي‌خواهيم آزادي باشد كه اين حالت اتفاق بيفتد، اگر آزادي باشد، اصيل‌ترين بخش جامعه در مساجد و حسينيه‌ها، يعني در اطراف اسلام هستند

چطور می شود که مغز یک جامعه فاحشه می شود ؟


این جماعت آخوند پاپتی جز مزخرف گویی و دروغ های بزرگ که باورشان برای عوام و حتی روش ان فکران مذهبی بی مغز راحت تر و قابل قبول تره ، چیزی دیگه ایی بلد نیستند .
و اما اگه می خواهید بدانید که چطور می شود که این جماعت احمق از اذهان ملت همیشه در صحنۀ یک جامعه ،  فاحشه هایی می سازد که آنها نیز فرهنگ و تمدنی هزاران ساله را به زیر می کشند کافی است یکی از این حکایات و مزخرف گویی هایی که برای آن دسته از جماعتی که در بالا ذکر کردم بخوانید و خود قضاوت کنید :

به گزارش سایت خبری پارس به نقل از اول نيوز، آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام(ره) و آیت‌الله بروجردی است. کلاس‌های اخلاق وی دوشنبه‌شب‌ها در مسجد علی‌بن حسین(ع) منطقه دربند (خیابان شهید زمانی، کوچه شهید شفیعی) برگزار می‌شود.
در ادامه روایت جالبی از عنایت و دیدار امام زمان علیه السلام به یکی از بندگان مخلص، از زبان آیت‌الله ضیاءآبادی برای علاقه‌مندان نقل می‌شود.
«حاج علی بغدادی» از آن کسانی بوده که به زیارت امام عصر مشرف شده‌اند. این آدم از علما نبود. با سواد هم نبود. مردی بود که در بغداد کارخانه شعربافی (کارگاه پارچه‌بافی) داشت و همان جا مقیم بود. این قصه را مرحوم محدث نوری در نجم الثاقب نقل می‌کند و می‌گوید: اگر در کتاب من نبود غیر از همین جریان که صحتش برای ما روشن شده است؛ کافی بود که کتاب من به خاطر بودن این قصه در آن با شرافت باشد، او می‌گوید: ۸۰ تومان سهم امام در ذمه‌ من آمده بود.
حالا می‌دانیم تقریبا ۲۰۰ سال پیش، ۸۰ تومان ارزش زیادی داشت. برای ادای دینم از بغداد حرکت کردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را که می‌شناختم مرحوم شیخ انصاری و دو نفر دیگر بودند که نفری ۲۰ تومان به آقایان دادم، ۲۰ تومان در ذمه‌ام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به کاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمد حسن کاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به کاظمین رفتم و دینم را ادا کردم و ۲۰ تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود.
ایشان فرمودند: شب جمعه است در کاظمین بمان. گفتم: نه، چون کارخانه شعربافی دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به کارگرها پول می‌دهم، باید برگردم. از کاظمین تا بغداد را پیاده می‌رفتم، چون فاصله‌ زیادی نیست. کمی راه را طی کرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت کاظمین می‌آید، وقتی به من رسید من او را نمی‌شناختم، دیدم با چهره‌ باز به من سلام کرد، بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید. تعجب کردم که با اینکه او را نمی‌شناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی کجا می‌روی؟ گفتم: می‌خواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه امشب شب جمعه است، برگرد برای زیارت! تا گفت برگرد مثل اینکه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور که با هم می‌آمدیم و صحبت می‌کردیم، به من گفت: زیارت کن تا من شهادت دهم که تو از محبان جدم امیرالمؤمنین هستی. گفتم: شما مرا از کجا می‌شناسی که من از محبان جد شما هستم؟ سید بود، چون عمامه‌ سبز روشنی بر سرش بود. تبسمی کرد و گفت: کسی که حقش را به او می‌رسانند، رساننده‌ها را نمی‌شناسد؟
این جمله عجیب است. چون در زمان غیبت است و می‌گوید: آیا کسی که حقش را به او برسانند آن رساننده‌‌ها را نمی‌شناسد؟ کدام حق؟
فرمود: آن که بردی در نجف به وکلای من دادی و در کاظمین هم به شیخ محمد حسن، وکیل من دادی، تعجب کردم، گفتم: آنها وکلای شما هستند؟ فرمود: بله، من متحیر شدم که این آقا از کجا مرا می‌شناسد و از کار من خبر دارد و چرا می‌گوید: وکلای من؟ به رواق که رسیدیم، نزدیک در حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان، گفتم: من سواد ندارم. فرمود من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید شروع کرد به اذن دخول خواندن: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیر المؤمنین... .
همین طور اسم ۱۴ معصوم را تا امام یازدهم ذکر کرد، بعد رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چرا نمی‌شناسم. فرمود: به او سلام کن: گفتم: السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن! این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته.
بعد وارد حرم شدیم، فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: کدام را بخوانم؟ گفتم: هر کدام که معتبرتر است. فرمود: امین الله را می‌خوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغ‌های حرم روشن شد ولی می‌دیدم که حرم به نور دیگری روشن است و این چراغ‌ها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذن‌ها اذان گفتند و نماز جماعت برپا شد. فرمود: برو در صف جماعت شرکت کن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم.


حال تو خود حدیث مفصل خوان از این مجمل ....

۱۳۹۱/۱۲/۲۸

فلسفه چهارشنبه سوری و آداب برگذاری آن



فلسفه چهارشنبه سوری :

چهارشنبه سوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنجه دزدیده یا اندرگاه است.
این جشن برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار می کنند. 


در تقویم  زرتشتی یک سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماه ها به حساب می آمده و «پنجه» نامیده می شود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز می شود. در این گاه شمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نام گذاری می شود.
ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن می گرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر می کنند و با همراه خانواده هایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفت های آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند.

در شاهنامه فردوسی اشاره هایی درباره بزم چهارشنبه ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده است. 


واژه «چهارشنبه سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می شود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می کنند و از آن می پرند آغاز می شود و در زمان پریدن می خوانند: 
«زردی من از تو، سرخی تو از من» 
در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک سازی درونی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان‏، ارمنی‏ها، ترک‏ها، کردها و زرتشتی‏ها رواج دارد. 


رقص با آتـــش
 امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آن ها زیاد است، آتش بازی و انفجار ترقه ها و فشفشه ها نیز متداول است. در سال های اخیر، رسانه های ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان می دهند. 
البته مراسمی که امروزه برپا می شود به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بی احترامی به آن نماد تلقی می شود. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. 
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بوده است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته است که طلایه دار نوروز است. 

جشن سوری در ایران قدیم در یکی از ۵ روز آخر اسفندماه بر پا می گشت، چرا که ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و ماه را به هفته ها تقسیم نمی کردند؛ بلکه قبل از حمله اسلامیان به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز بود که هر کدام از این ۳۰ روز نام مشخصی داشته است که به نام یکی از فرشتگان خوانده می شد. چون هرمزد روز، بهمن روز، اردی بهشت روز و غیره که پس از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن افزوده شد. 

در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای کوبی با نام سور مرسوم بوده است و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می شد و از روزهای شوم و نحس بشمار می رفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. 
بدین ترتیب ایرانیان آخرین جشن آتش خود را به آخرین چهارشنبه سال انداختند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم چشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست دیگران ندهند و بدین ترتیب چشن سوری از حادثه روزگار مصون ماند و برای ایرانیان تا به امروز باقی ماند. مختار ثقفی برای خونخواهی از عاملین واقعه کربلا، در شهر کوفه که بیشتر آنان ایرانی بوده اند از این فرصت سود برد و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود بسیاری از آنان را قصاص کرد.


سال نو - کوزه نو 
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزه های سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به زیر افکنده و آن ها را می شکستند و کوزه ی نویی را جایگزین می ساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم می گردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد. 



آجیل مشگل گشای، چهارشنبه سوری 
در گذشته پس ار پایان آتش افروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می آمدند و آخرین دانه های نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می کردند و می خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان تر می گردد و کینه و رشک از وی دور می گردد. امروزه اصطلاح نمک گیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته است. 


فال گوشی و گره گشایی 
یکی از رسم های چهارشنبه سوری است که در آن دختران جوان نیت می کنند، پشت دیواری می ایستند و به سخن رهگذران گوش فرامی دهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را می گیرند


قاشق زنی 
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود می کشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود می روند. صاحبخانه از صدای قاشق هایی که به کاسه ها می خورد به در خانه آمده و به کاسه های آنان آجیل چهارشنبه سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول می ریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.




شال انداختن 
شال اندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کرده است. پس از خاموشی آتش و کوزه شکستن و فالگوشی و گره گشایی و قاشق زنی جوانان نوبت به شال اندازی می رسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می ساختند. آنگاه از راه پلکان خانه ها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست می گرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان می سازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال می ریزند و گره ای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه می سازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا می کشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کسرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواری ها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است.

نماد های سفره هفت سین نوروزی

پیشاپیش فرا رسیدن سال نوی ایرانی را به همه هم میهنان گرامی شادباش می گویم امیدوارم سال جدید سال پیروزی ایران و ایرانی   باشه و کشور عزیزمان از زیر اسارت این حکومت اشغالگر و فاسد آخوندی رهایی پیدا کند .
برای همگان بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم در این سال نو تندرست و شاد و پیروز باشید 

پاینده ایران و ایرانی اصیل 
زنده باد آزادی 
















۱۳۹۱/۱۲/۲۶

۱۳۹۱/۱۲/۲۵

به مناسبت زاد روز بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران زمین

بخشي از خدمات رضا شاه بزرگ به مناسبت زاد روز این مرد بزرگ تاریخ معاصر ما:






  • دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همه‌ی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی (در پست نخست وزیری)
  • تغییر پوشش رسمی مردانه از قبا به کت و شلوار
  • کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و باز کردن صورت)
  • ایجاد دادگستری در بهمن 1305
  • تاسیس قشون متحدالشکل و ارتش در سال 1300
  • تدوین اولین قانون مدنی ایران در سه جلد (جلد اول در اموال 1307، جلد دوم در اشخاص 1313 و 1314، جلد سوم در ادله اثبات ادعا)
  • سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک به صورت فعلی در سال 1311
  • بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه در سال 1304
  • لغو کاپیتولاسیون برای همة اتباع خارجی ، 21 اردیبهشت 1307
  • اسکان عشایر
  • براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
  • بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) اول اردیبهشت 1304
  • ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر) آغاز 23 مهرماه 1306، اتمام 3 شهریور 1317
  • ساخت راه آهن قم-یزد-زرند آغاز سال 1317
  • بنیانگذاری بانک ملی ایران در 14 اردیبهشت 1306
  • بنیانگذاری بیمه ایران در 15 آبان 1314
  • جاده‌سازی، پلسازی و تونل سازی در کشور
  • بنیانگذاری بانک فلاحتی- بانک کشاورزی در سال 1312 
  • بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی) در 1318 ، افتتاح در 4 اردیبهشت 1319
  • بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی) در سال 1313
  • بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران) در سال 1314 آغاز بهره برداری 1316
  • تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی
  • اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه، آلمان و انگلستان (60 تن در سال 1301) (در حالی که خودش تنها یک مسافرت خارج رفت و آنهم ترکیه)
  • ساماندهی تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت در سال 1315
  • تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس در سال 1316
  • سرکوب شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن آذر 1303 (بریتانیا از شیخ خزعل حمایت میکرد و رضاشاه را تهدید هم نموده بود)
  • تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) در 29 اردیبهشت 1314
  • تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور در 25 دیماه 1317
  • تأسیس نیروی دریائی در سال 1311 ، آموزش افسران ایرانی در ایتالیا در شرایطی که تا قبل از آن بریتانیا یگانه قدرت دریایی در جنوب ایران بود
  • بنیانگذاری نیروی هوائی در سال 1303 (فرستادن اولین محصلین خلبانی به اروپا در سال 1302، فارغ التحصیلی اولین خلبان ایرانی احمد نخجوان در 1304 که در پنجم اسفند در اولین پرواز رسمی در فرودگاه قلعه مرغی به زمین نشست)
  • تأسیس اولین کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز در 1312، آغاز بهره برداری در 1314، پرواز اولین هواپیمای ساخت داخل در اول مرداد سال 1317
  • تأسیس کتابخانة ملی ایران در سال 1316
  • برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری در سال 1309
  • الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی در سال 1309 و اختصاص آن به بانک ملی در سال 1310
  • تاسیس دانش سراها و موسسات آموزشی در سال 1312
  • تاسیس مدارس دخترانه و راهیابی بانوان به دانشسرای عالی در سال 1314
  • تاسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی در سال 1315 (آغاز بهره برداری از سیلوها در 1319)
  • لغو امتیاز بی قید و شرط فرانسویها برای باستانشناسی در ایران در سال 1306
  • تاسيس اداره باستانشناسي و بيرون آوردن بخش عمده پرسپوليس و پاسارگاد از زير خاك 1307
  • پايه گذاري صنعت فولاد(اقدام به ساخت اولین کارخانه فولاد در سال 1309 که متأسفانه با آغاز جنگ جهانی دوم به اتمام نرسید )
  • ايجاد صنايع دخانيات داخلي در سال 1316
  • راه اندازی اولین كارخانة قند و شكردر 1309 (اولین کارخانه در 1274 تأسیس گردیده بود اما بعد از 3 سال با فشار کمپانی های خارجی بسته شد)ه
  • تأسیس اولین كارخانة سيمان در 1312 در نزدیکی شهر ری با ظرفیت 100 تن در روز

  • تأسیس اولین کارخانة آردسازی در سال 1299
  • تأسیس اولین کارخانة بافندگی نخ و ابریشم در سال 1304
  • تاسيس موزه ملي ايران در سال 1316
  • تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی (خاستگاه سازمان تربیت بدنی کل کشور) در سال 1313
  • تأسیس استادیوم امجدیه تهران (شهید شیرودی فعلی) در سال 1313
  • امکان استفادة همگانی از تلفن (در سال 1302 شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه 1305 شمسی تلفن خودکار جدید بر روی 2300 رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره‌برداری شد. مرکز تلفن اکباتان در سال 1316 شمسی به 6000 شماره تلفن رسید)ه

  • حمایت واقعی از تولید، کار و سرمایة ایرانی (افزایش تعداد شرکتهای صنعتی ایرانی از 93 شرکت در سال1310 به 1835 شرکت در سال 1320) ه
  • توسعة صنایع دیگر: 8 كارخانه چرم­سازی، كارخانه­ های جورابِ كش­بافی، كبریت­ سازی، آهن­سازی، ریخته­ گری، نجاری، كیسه و حریر بافی رشت، بطری­سازی، كمپوت و مربا­سازی خراسان، كارخانه پنبه اصفهان، كارخانه تهیه تراورس و كارخانه قیر اندود كردن تراورس، كنف، کارخانة تولید صابون و روغن­كشی...