۱۳۹۱/۳/۱۰

نکاتی درباره مبارزه با حکومت اشغالگر ایران



امیدوارم این صحبتها را همه مبارزین ، همه مردم ایران و همه مدعیان مبارز که  در راه آزادی ایران قدم برمی دارند  و بخصوص کسانی که مدعی رهبری و پرچمدار آزاد سازی ایران هستند بخوانند .


همین که نیروهای مخالفت داخلی و خارجی از برابر دیکتاتور برداشته شوند ، او بطور وحشیانه تر از قبل به اعمال فشار و خشونت ادامه خواهد داد . یعنی مقاومتها و اعتراضات مردمی معمولاً نیروی مقاومی است در برابر دیکتاتورها که ازمیان رفتن آنها باعث می شود که دیکتاتورها خشونت بیشتری را درسرکوب مخالفان خود بکار ببرند وخواهند توانست علیه هرکسی که اراده کنند به شدت برخورد خشونت آمیزانجام دهند. رهبران مستبد وخودکامه زمانی می توانند به مردم ضربه بزنند واعمال قدرت کنند که توان مقابله در مردم ضعیف باشد و اعتراضی ازآنها شنیده نشود .
تنها مقاومت مردمی و نه مذاکره با دیکتاتور ، یا توقع داشتن اصلاحات از درون نظام وحکومتی دیکتاتور ، تنها راه مبارزه با آن می باشد. مخصوصا درمواقعی که این مبارزات برای ایجاد تغییر درموضوعات بنیادی نظیر دینی ، آزادی های سیاسی ، رهایی زندانیان سیاسی ویا رعایت حقوق بشر ونظایر اینها می باشد . این مقاومت باید تازمان خروج کامل نیروهای دیکتاتوری ازقدرت صورت پذیرد ، پیروزی بردیکتاتور تنها ازطریق مقاومتهای هوشمندانه و آگاهانه واستفاده ازابزارهای قدرتمند مبارزاتی است ، که قدرتمنترین ابزار مبارزاتی به شکل عملی هم برای بدست آوردن آزادی ، مبارزه غیرخشونت آمیزمی باشد.
درمبازرات علیه حکومتهای دیکتاتوری همیشه باید به پاشته آشیل ونقاط ضعف آن شناخت پیدا کرد وآنرا مورد ضربه قرار داد تا حکومت های دیکتاتوری که به ظاهرمستحکم هستند درهم شکنند. یعنی باید وسیله و ابزار یا سلاحی که یک حکومت دیکتاتوری دردست دارد وبوسیله آن بر گرده مردم سواراست و اعمال قدرت وحکومت می کند شناخت وآنرا ازدستش گرفت ودرواقع آنرا خلع سلاح کرد، که درچنین حالتی حکومت دیکتاتوری به سرعت وبا هزینه کمتری فروخواهد پاشید . بنابراین مخالفین نظام دیکتاتوری و مردم آزادی خواه باید نقطه ضغف حکومت دیکتاتوری خود را بشناسند وآنرا تضغیف کنند .
روشهای زیادی در مبارزات بدور ازخشونت توسط مردم غیرنظامی وعادی وجود دارند که اجرای تعداد قابل توجهی ازاین روشها درمتن یک استراتژی هوشمندانه وهدفمند می توانند اگر درغالب تاکتیک های مناسب بکاربرده شوند، هرحکومت دیکتاتوری را ساقط نمایند. یک راه مهم ، برتری یافتن مردم برحکومتی دیکتاتور ، رهایی از ترس یا کنترل آن دربرابر حرکات سرکوبگرانه همراه با خشونت توسط نیروهای سرکوبگر رژیم می باشد.
درجنبش هایی که درابتدا رهبریتی ندارند یا اینکه دارای استراتژیکی مشخص نیستند وصرفا بصورت اتفاقی رخ میدهند ( نظیر اعتراضات پس از انتخابات سال 88 ایران ) ، چون معترضین ، انتظار وحشیگری وسرکوبی شدید ازسوی نیروهای حکومت دیکتاتوری را ندارند متحمل رنج ها و مصیبتهای زیادی می شوند ومقاومت های آنها از هم فرو می پاشد چرا که ازقبل دارای هدفی مشخص نبوده اند هرچند که قبلاً هم مخالف اصل حکومت دیکتاتوری بوده باشند .گاهی نبود برنامه ریزی ازسوی دمکراتها و گروهای اپوزوسیون تصمیمات بزرگی را که باید قبل ازخیزش مردمی می گرفتند به شانس واقبال واگذار می کنند که نتایج مصیب باری حاصل می شود که نتیجه آنرا درحوادث پس از انتخابات در کشورمان متاسفانه مشاهده کردیم. دراینگونه موارد که مدیریت به شانس واگذارمی شود حتی اگراین خیزش که دارای یک استراتژی کامل نیست وطرحی برای بعد از براندازی دیکتاتور ندارد ، به براندازی حکومت دیکتاتور منجر شود ، نه تنها باعث بوجود آمدن یک حکومت دلخواه نمی شود بلکه باعث بوجود آمدن دیکتاتوری جدید می گردد که به مراتب ازحکومت قبلی بدترخواهد بود و فجایع بیشتری ایجاد خواهد کرد که نظیر آنرا درانقلاب سال 1357 ایران به وقوع همگان دیدند که آثارش را تا به امروز لمس می کنیم. هرچند که حکومت قبلی ایران کاملاً دیکتاتوری نبود و ازاشتباه فاحش مردم در تصمیم گیری بخاطر اغفال شدنشان از سوی روسنفکران !! دینی و زیاده خواهی آنها و نیزبرخی اشتباهات سیاسی دولت وقت و نیز دخالت آشکار کشورهای مداخله گر بخصوص آمریکا صورت گرفت. اما این مثال دراینجا ازحیث نتایج و اتفاقاتی که بعد ازانقلاب رخ داد قابل تاکید ویادآوری است که باید ازآن درس گرفت .
برای براندازی دیکتاتورباید برنامه ریزی واقع گرایانه ای داشت وبه مسائلی مانند : وضعیت سیاسی کشور، خلق و خوی ملی و مذهبی و مشکلات معیشتی مردم و انتخاب چگونگی شروع سلسله مبارزات ، توجه داشت تا بوسیله موثرترین روش ها بتوان به نتیجه دلخواه رسید. بنابراین لزوم وجود برنامه ریزی دقیق و کارآمد بسیارحائز اهمیت می باشد چرا که درصورت بروز یک اشتباه و یا نبود برنامه دقیق و از پیش طراحی شده ، پیامد خطرناکی را بهمراه دارد.
هدف فقط ازبین بردن دیکتاتوری فعلی نیست بلکه جایگزینی آن با سیستمی دمکراتیک است بنابراین استراتژی بزرگی که هدفش تنها براندازی نظام دیکتاتورفعلی است همانطورکه قبلاً گفته شد ریسک بزرگی را دربوجود آوردن سیستم دیکتاتوری دیگری انجام میدهد وکاملاً بدورازخرد است .
دربرنامه ریزی استراتژی، لیدرمبارزاتی باید برنامه اقدامات فراگیری تنظیم کند که توانایی قدرتمند کردن مردم زیرستم و همچنین تضعیف وسپس نابودی دیکتاتوری و ایجاد دمکراسی پایدار را دارا باشد.اما نکته مهمی که کشور ما را درمبارزات مسالمت آمیز و بدور ازخشونت با سایر نمونه های مبارزاتی با دیکتاتورها ، درسایر نقاط جهان متمایز می کند یک معضلی است که اغلب به آن توجه محوری نمی شود و آن چیزی است که بین رژیم دیکتاتوری ایران و مردم تحت ستم ، مشترک است ، چراکه جامعه ما یک جامعه دینی و ازنوع یک مذهب تندرو می باشد که برای رژیم ، هم نقطه ضعف می باشد هم نقطه قوت .
نقطه ضعف میباشد برای اینکه تنها سلاح موثردربرقراری ودوام حکومت دیکتاتوری تحت لوای اسلام وامامت و ولایت می باشد و هرعمل جنایت آمیزی و خشونتی هراس انگیز را در پوشش اسلام وفرامین الهی انجام میدهد ، ازطرفی نقطه قوت این رژیم نیزمی باشد ازاین نظرکه متاسفانه قشر زیادی از عموم مردم جامعه ما مذهبی هستند واین خود سلاحی دفاعی برای حکومت دردست مردم است که بوسیله آن خودش را تا حدی محافظت می کند که همچنین از آن برای مقابله با عوامل مقاومت ومخالف دیکتاتوری خود که همان جنبشها وحرکت های مردم معترض و آزادی خواه هستند استفاده می کند و با این روش گروهی ازمردم عوام و جهل زده و هویت ازدست داده ما را که در برخورد با واقعیات ازنیروی عقل وخرد خود استفاده نمی کنند همچون مسخ شدگان به انجام اوامر نیروهای حکومت دیکتاتوری، مخصوصاً رهبری آن دست می زنند ،و به پشتیبانی از حکومت فریاد وا مصیبت ها سرمیدهند.
بنابراین چیزی که شاید کمترکسی به آن توجه وافر دارد همین موضوع است و رهبران اپوزوسیون هم برنامه ایی جدی برای آن دربرنامه های مبارزاتی و استراتژی مطرح کرده خود ندارند و یا از کنار آن دانسته یا ندانسته به راحتی عبورمیکنند درصورتی که این موضوع بسیارمهم وحیاتی است که ممکن است مردم را در مقابل مردم قرار دهد و کشور را در ورطه یک جنگ داخلی تمام عیار بکشاند ومتاسفانه خطر تجزیه ازداخل هم دراینصورت بیشتر احساس خواهد شد. کما اینکه امروز هم سرو صدای زیادی از این قشر تجزیه طلب شنیده می شود ...
بنابراین ما درمبارره با حکومتی دیکتاتور با چیزی مواجه هستیم که مبارزه ما را با سایر مبارزات مسالمت آمیز ومشابه درسطح جهان متمایزمی کند و آن وجود پاشنه آشیل حکومتی است که نقطه قوت آنهم هست ، لذا باید حتما طرحی فراگیر و جامع دراین موضوع مهم که بتوان آنرا به یک شاخه تقسیم کرد طراحی و به اجرا درآورد تا مبارزات مارا در راه یک مبارزه مسالمت آمیزبه نتیجه دلخواه ومطلوب برساند.
نکته بعدی دراین مبارزات این است که عموم مردم ایران بدور ازهویت اصلی خود طی سالیان دراز حکومت روانی مذهبی بخصوص از زمان برقراری مذهب شیعه درسطح جامعه ایران ، نگه داشته شده اند به طوریکه تعصبات مذهبی درمردم ، نوعی ایرانی ستیزی و دوری ازهویت اصلی درآنها ایجاد کرده است و تاجایی پیشرفت کرده که حتی الگوهای مبارزاتی که عموماً سرچشمه درمسائل ملی و میهنی دارند به الگوهای مذهبی و وارداتی و بدور از فرهنگ و تمدن ایرانی تبدیل شده اند و برخی ازمردم ایران بقدری که برای بیگانگان ودشمنان میهنشان ارزش واهمیت قائل هستند کوچکترین شناخت و تعصبی به باورهای فرهنگی وتمدنی و تاریخی خود ندارند و حتی درمواقعی در رد آن می کوشند تا خود را یک ایرانی مسلمان معرفی کنند نه اینکه یک ایرانی میهن پرست .بنابراین دراین مواقع است که وقتی گروهی ایران پرست و بیدارشده ازجهل و خرافات مذهبی و باورهای وارداتی به بیان واقعیت ها می پردازند و مبارزاتی دراین نوع و شکل درست انجام میدهند با مخالفت وتمسخر عده ایی دیگرازمردم ایران مواجه می شوند که این خود مانع ازبوجودآمدن اتحاد ملی درسطح کف جامعه و عام مردم ایران می باشد که هدف وتلاش این نظام دیکتاتوری هم دراین سی و سه سال سلطه اش همین بوده است که ازنقطه ضعف خود یک نقطه قوت دربین گروهی ازمردم ایران ایجاد کرده است که این حکومت را تحت پوشش وحمایت خود قرار میدهد هرچند که این افراد هم با نوع حکومت این نظام موافقت زیادی نداشته باشند. اما افکارشان را به جایی سوق داده اند که وجود این نوع حکومت را بهتر از ایجاد حکومتی دیگر از بین ایران دوستان وایران پرستان واقعی می بینند چرا که القایی که مذهب وارداتی برآنها کرده این است که حکومت فعلی با فرامین الهی اداره می شوند وتحت مدیریت فردی غایب به نام امام زمان است که سرنوشت همه ما دردست اوست.
بنابراین این گونه افراد جامعه حتی فشارهایی را که خود ازجانب این حکومت درجامعه احساس می کنند نه از وجود این حکومت دیکتاتوری بلکه ازایجاد این مخالفتها ومبارزات مردمی میدانند ،که ازدید آنها گروهی وابسته به بیگانگان وسران فتنه وصهیونیستها ودشمنان ایران !!! هستند که باید با آنها با قاطعیت مبارزه کرد.
نکته بعدی دراین است که عموم مردم ما از نظر روانی آماده انجام مبارزاتی علیه این حکومت مستبد نیستند هرچند که با آن مخالف هم باشند چراکه بار مذهبی و باورهای غلط دینی اجازه وجود یک حکومت سکولار را نخواهد داد . به علت القاعات دینی آخوندها ، آنها شعار جدایی دین ازحکومت را توهینی برباورها پوشالی خود می دانند واینگونه می اندیشند که وجود حکومتی جدا از دین باعث بروز بی بند و باری وهرج ومرج و فساد عمومی درسطح جامعه می شود آنها می پندارند که دین ، اخلاق ساز است و اگر این جدایی ایجاد شود حکومتی که دینی نباشد خود باعث بروز هرج ومرج و فساد بیشتر درجامعه می شود آنها حتی از اینکه روزی فرا برسد که جامعه به آزادی برسد درعذاب هستند چرا که آنها معنای آزادی را درک نکرده اند و همواره آنرا به معنای بی بند وباری و هرج ومرج در جامعه می دانند که مثلا باید بی حجابی و برهنگی را تحمل کنند یا ببینند که زنان و خترانشان باید درجامعه ایی زندگی  کنند که بی حجابی و بی بند و باری و فساد گسترش پیدا کرده است. بنابراین این گونه افراد که تعدادشان کم هم نیست حاضرند تا پای جان خود پیرو ولایت ورهبری وحکومت آخوندی باشند ولو اینکه روی خوشی از این حکومت آخوندی هم نداشته باشند و دستی درسفره پرچرپ آنها نیز نداشته باشند. اینها واقعیت جامعه ما می باشد که متاسفانه زیاد به آنها پرداخته نشده و نمی شود .
ما باید کارفرهنگ سازی وبازگرداندن هویت ازدست رفته خودرا درهمین مبارزات ادامه دهیم و منتظر نمانیم که حکومت تغییر یابد تا اینکه این کار در ارگانهای آموزشی وپرورشی حکومت بعدی شروع شود که البته آن مرحله دوم در بعد آگاه سازی هویتی می باشد . ما برای مبارزه ، به شناخت مردم ایران ازخود و میهنشان و گذشته پرافتخار و غرور آمیز ایران وایرانی نیازمندیم و بدون آن در راه مبارزه هرچند که به موفقیت برسیم با چالشی اساسی روبرو خواهیم شد که ممکن است مسیرانقلاب را بازهم به نوعی تحت شعاع قراردهد وازهدف اصلی دورسازد.
ما به محرک معنوی نیازمندیم که سرچشمه درباورهای ملی و میهنی ما داشته باشد ، مردم باداشتن چنین دیدی ازایران میتوانند به جنگ باورهای غلط و وارداتی دشمنان ایران و ایرانی برخیزند و گرنه با رفتن حکومت مذهبی و دیکتاتوری آخوندهای اشغالگر فعلی ، دشمن اصلی ما درجای خود باقی خواهد ماند ، دشمنی که بیش از1400 سال است دروطن ما جا خوش کرده و درگوشت و پوست و استخوان مردم ما نفوذ کرده است و همه چیز ایران و ایرانی را نابود کرده و تنها مانده که نام ایران را نیز نابود سازد که این هدف نهایی آن است .
نکته بعد اینکه باید همیشه بخاطرداشت که درراه مبارزات مسالمت آمیز، یگانه برنامه وطرحی وجود ندارد که بتوان آنرا الگویی برای همه کشورهای تحت سلطه دیکتاتوری قرارداد که براساس آن بتوان برای هرجنبش آزادی بخشی علیه دیکتاتوری , استراتژی بزرگی طراحی کرد. بنابراین برنامه ریزان استراتژی بزرگ برای مبارزات مسالمت آمیز به درکی عمیق نه فقط از شرایط ویژه مبارزه خود ، که از روش انتخاب شده برای مبارزه نیز احتیاج دارند.
نکته مهم دیگر ، مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی اکثر مردم درون ایران و حتی گروهی از آنها در خارج کشور است که قطعا آنها را از توانایی شرکت در مبارزات مدنی و مسالمت آمیز مستمر و آزادیخواهانه و نجات کشورشان باز می دارد و تا این مسئله مهم برطرف نشود وفکری و تصمیمی جدی از سوی همه مبارزین ، بخصوص رهبران مدعی اپوزوسیون در این راه اتخاذ نشود کسی حتی خواب رسیدن به آزادی را هم نخواهد دید.  این گره ایی بزرگ در راه جلوگیری از تحقق یافتن نتیجه مثبت در راه رسیدن به آزادی و نجات ایران است ..و لذا به کمک مالی زیاد و از خود گذشتگی  آن دسته از مردم مرفه درون ایران و ایرانیان ثروتمند خارج نشین ، نیاز مبرم است هرچند که بی درد باشند و هیچ تمایلی هم به مشارکت در کارهای سیاسی نداشته باشند ....در هر صورت اینها در وهله اول باید بدانند که ایرانی هستند و در قبال مردم و آینده کشورشان در این شرایط حساس وحشتناک کنونی مسئول هستند و وقتی می توانند کاری انجام دهند هرگز نباید دریغ کنند .
در هر حال وقتی استراتژی بزرگ با دقت طراحی شد آنگاه باید بدون کوچکترین ملاحظات و سانسوری آنرا علنی و آشکار کرد چرا که تعداد بسیاری از مردم که به مشارکت آنها نیازاست ، درصورت درک مفهوم کلی ، با اشتیاق و توان بیشتراقدام به مشارکت خواهند کرد واین علنی شدن استراتژی بزرگ می تواند باعث بروز اختلاف دربین افراد حکومت دیکتاتوری نیز شود .
باید به یاد داشته باشیم که رسیدن به اهداف بزرگ لازمه انتخاب دقیق وبرداشتن گامهای کوچک است هرچند که ممکن است زمان زیادی بطول انجامد.
نکته دیگر همانطور که قبلا هم اشاره شد این است که حکومت دیکتاتوری ایران حکومتی شدیداً مذهبی و تندرو می باشد بنابراین ما درمبارزه با این دیکتاتوری به مبارزات سیاسی مذهبی ، نیازمندیم پس باید درمقوله سیاست از مبارزات مسالمت آمیز استفاده کرد ودر مقوله مذهبی که منشاء آن جهل سرکش و عقاید خشونت آمیز میباشد باید ازخشونت قاطع و خردمندانه فکری استفاده نمود، لذا ما برای مبارزه با دیکتاتوری مسلط بر کشورمان لازم داریم که ازتفکرخشن ، قاطع وخردمندانه در رد باورهای خرافاتی و وارداتی که ما را ازهویت خود دور ساخته استفاده کنیم تا بعدها در پیاده سازی آرمان حکومتی سکولار با معضل مواجه نشویم ، و درمرحله عملی که سیاسی می باشد ازمبارزات مسالمت آمیز که بدورازهرگونه خشونت فیزیکی است استفاده نماییم. این نوع مبارزه خود به نوعی مبارزه ما با یک دیکتاتور مذهبی را از سایر مبارزات مشابه با دیگر دیکتاتورهای کشورهای دیگر که مذهبی نبوده اند متمایز می کند وباید که به این اصل توجه کامل وبنیادی شود.
نکته بعد اینکه به هرحال سقوط یک دیکتاتوری الزاماً به پیروزی گروههای مردمی ودمکراتها تبدیل نمی شود اگر که استراتژی بزرگ طراحی شده از شروع مبارزات مسالمت آمیز ، طرحی عملی و شفاف برای دوره گذار و انتقال قدرت از دیکتاتورها به دمکراتها نداشته باشد آنگاه این وضع ایجاد شده فرصتی خواهد بود برای کسانی که به عنوان اربابان جدید قدم پیش خواهند گذاشت که نمونه های زیادی ازمبارزات مردمی دردنیا درپی رسیدن به آزادی به این فاجعه منجرشده است مانند حکومت آخوندها درایران ، ژاکوبین ها و ناپلئون در فرانسه و بولشویک ها درروسیه .
انگیزه این افراد سودجو و فرصت طلب ممکن است که متفاوت باشد اما نتیجه همیشه مشابه است وحتی ممکن است به حکومتی ستمگرتر تبدیل شوند و درکنترل خود از رژیم قبلی هم سرکوبگرتر و انحصارطلب تر شوند.
به قول ارسطو: « استبداد می تواند همچنین به استبداد تبدیل شود...»
و نکته دیگراینکه ،حتی قبل ازفروپاشی حکومت دیکتاتوری ، اعضای رژیم سابق ممکن است تا ازطریق به صحنه آوردن یک کودتا که برای پیشی گرفتن درپیروزی نسبت به مقاومت مردمی ، طراحی شده است ، درگیری ها وکشمکشهای مبارزه طلبانه برای دمکراسی را متوقف کنند ، این کودتا ممکن است که مدعی براندازی دیکتاتورباشد اما درواقع بدنبال تحمیل مدلی تازه تر از رژیم سابق است که این حیله نیز مربوط به خود دیکتاتورها می باشد یا ممکن است گروهی از درون این نظام ها به اصطلاح برای اصلاح رژیم ، به ظاهر سر از مخالفت با نظام بیرون آورند و به این ترتیب رهبریت مبارزات مردمی را دردست بگیرند ومسیر آزادی طلبانه مردم را به مسیری که اهداف نظام درآن است بکشانند لذا بر رهبران واقعی مبارزات دمکراتیک لازم است اعلام موضع نمایند و آشکارا طرح وبرنامه خود را برای عموم مردم توضیح دهند تا از پشتیبانی مردمی برخوردار شوند و مردم و قدرت آنها هم بازیچه عوامل نظام های دیکتاتوری نگردند تا تلاشهای آنها بی ثمرواقع نشود.
و در آخر هم اینکه ،همه باید توجه داشته باشند که کمک های دولتهای خارجی برای بخشش آزادی به آنها که تحت ستم بسیار دیکتاتوری هستند بوجود نخواهد آمد ، مردم ایران باید یاد بگیرند که چگونه آزادی را بدست آورند و بخود آزادی ببخشند و این به آسانی امکان پذیر نمی باشد. و « آزادی ، رایگان بدست نمی آید. » ....
به امید ایرانی آزاد برای تمام ایرانیان آزاده و آزادیخواه واقعی
زنده باد آزادی ، پاینده ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر