۱۳۹۱/۳/۱۱

خدا

خدایی وجود نداشت اگرانسانی وجود نداشت. خدا دروغی ترین آفریده فرهنگ بشر و سرگرم کننده ترین آنهاست .
صدای عوام صدای جهل است ، جهل را تنها به این دلیل که اکثریت دارد بر مسند خرد ننشانیم.
عقلی که دارای خرد است هیچکس را با خدایی روبرو نخواهد کرد که غالباً ودرکلیّت خود نر است، زیرا عموماً ، فرستادگانش از همین جنس هستند ودیدگاههای اخلاقی واجتماعی اش هم مردانه وبه نفع مردان است وحتی هنگامی که به فکرآفریدن بهترین مخلوق خود می افتد « آدم » را ازجنس نر وبه تعبیری با هیبت وشکلی شبیه خود می آفریند.
این خدا موهوم که ساخته ذهن انسان است درشکل مجرد خود انسانی است که فاقد ضعفهای انسانی است نظیر تولد و رشد ومرگ ، خوردن وخوابیدن و شهوت و سایر صفات سلبیه وثبوتیه ایکه دکانداران دین به این موجود تصوری یعنی خدای موهومشان نسبت داده اند.
خدای عوام از جایگاه سیارۀ زمین در منظومه شمسی اطلاعی ندارد وحتی نمی داند علت وجود شب وروز وتفاوت درساعات آن در نقاط مختلف این سیاره چیست.
بعد از آفریدن آدم دقیقاً نمیداند که این مخلوق نیاز به چه چیزهایی دارد مثلاَ نمیداند قراردادن حس طغیان در ساختمان سرشتی آدم ملازم با نیاز تمرد ازاوامراوست لذا بعد از آنکه آدم لاجرم زندگی را آغاز می کند خدا متوجه نقص کارخود در رابطه با آسودگی و بی رنجی احسن الخالقین خود می شود وبفکرچاره می افتد اما ازآنجا که قادرمطلق قادر به تهیه گِل مخصوص برای ساختن حوّا خانم نیست دست به یک عمل جراحی میزند وازدنده های چپ آدم دنده ایی برمیدارد وازآن جفتی میسازد فقط به منظورآنکه درخدمت رفع نیازجنسی واحساس تنهایی آدم قرار گیرد. اما دیری نمی پاید که خدا برهمین بهترین مخلوق خود که خود آفریده بود و به او لقب احسن الخالقین داده بود غضب می کند وبه خشم می آید وتصمیم میگیرد که هرطورشده نسل این جانور یاقی ومتمرد را ا ز صفحۀ روزگار برچیند وخیال مبارک خودرا آسوده کند.
به دنبال تمرد ویاغی شدن آدم وزوجۀ محترمه اش در آن باغ کذایی خدا آنهارا به حال خود وامیگذارد تا مزه جان کندن برای تهیه غذا ورنج وتیره روزی ناشی ازدوندگیهای بی پایان را نسل اندرنسل بچشند وببینند.

خدا

 
هنگامی که عقل مرعوب دین و مغلوب وحی و مطیع هوسها و باورهای عوامانه وتوجیه کننده خرافات است امیدی به جهش ها و جنبشهای مترقی وسازنده ایی که متکی بر قدرت سازمان یافته عمومی باشد نمی رود. 
کما اینکه تا بحال تمامی تلاشهای گروههای اپوزیسیون چه درداخل وچه درخارج کشور بی نتیجه و بی مقدار بوده است چراکه همه آنها به اهداف گروهی وآرمانهای خود می اندیشند وغافل ازاین موضوع هستندکه برای آزادی ایران ازچنگال این دشمنان قسم خورده به میهن وفرهنگ ومردم ایران باید دست بکاری زد که بازدۀ آن نه تنها به این زودی ها نخواهد بود که شاید درحیات نسلهای  بعد ازما بیانجامد ، اینکار تهورمیخواهد و همت وگذشتن ازامیال وآرزوهای شخصی خود دراین حیات فانی و این مهم اجرا نمی شود مگر اینکه ایران برای ما مهم باشد وفقط به ایران و بودن ایران فکرکرد، به ایرانی با آن همه نامداران ونام آوران وپیشینه فرهنگی و تاریخی وتمدنی وقدمتش.
تلاش ما باید درجهت مبازره بی وقفه برای سرنگونی دولت ونظام جاهلان وخرافه پرستان باشد نه فقط در جهت رسیدن به قدرت سیاسی آنهم با فریب دوباره مردم ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر