۱۳۹۲/۱/۱۴

نظام جمهوری اسلامی ، نظام ضد مستضعفین مسلح به قانون مغولی


نظام جمهوری اسلامی و اشغالگر ایران ، نظام مستضعفین نیست بلکه نظام ضد مستضعفین است ، تمام تلاشش برای ضعیف نگهداشتن مردم جامعه است تا مردم نتوانند بخاطر ضعف و ناتوانی مالی که دارند صدایشان در آید ، جرات نکنند بخاطر اینکه بدبختیشان بیشتر نشود ساز مخالفت و شکایت بزنند .... این در حالی است که اگر جامعه گرسنه نباشد در برابر ظلم و جنایت یک حکومت فاسد می ایستد ، مخالفت می کند ، مبارزه می کند ، اعتصاب می کند و در کل از همه توان و امکاناتش برای گرفتن حق خودش ، خانواده اش ، هموطنش و کشورش استفاده می کند ....
و این کاملا اشتباه است که گفته می شود تا مردم ایران گرسنه نشوند به خیابانها نخواهند آمد و اعتراض نخواهند کرد ....
قانون مغولی در ایران اجرا می شود  که گفته : ایرانی را گرسنه و خوار و توسری خور نگهدار  و بر آنها سوار شو و حکومت کن.!!!
در زمان قاجارها مردم ایران گرسنه ، بدبخت ، تو سری خور بودند و جرات نداشتند که نفس بکشند ، حتی به قحطی بزرگی  مبتلا شدند(دوران احمد شاه قاجار) ، به مردار خواری  هم روی آوردند و حتی جمعیتی هفت تا ده میلیون از جامعه ایرانی از گرسنگی مردند(توجه داشته باشید که جمعیت آن زمان ایران شاید درحدود بیست ویک میلیون نفر بود )  آنهم طی سه ، چهار سال ، اما نه تنها توان این را نداشتند که جلوی سیستم فاسد قاجار  و استعمار انگلیس بایستند بلکه جرات هم نمی کردند برای تامین اولیه ترین مایحتاج زندگی ، آن هم  برای سیر کردن شکم خود و فرزندان و خانواده شان اعتراضی بکنند  ... 
تا اینکه پس از سالها  شخصی به نام رضا شاه بزرگ از دل این ملت بخت برگشته یک تنه به نبرد همه این کاستی ها و بی غیرتی ها و عقب افتادگی ها و بی تفاوتی های جامعه خود بلند می شود و طی شانزده سال ایران و ایرانی را از منجلاب فقر و بدبختی و بی تفاوتی ها و خرابی ها بیرون می کشد ، شروع به سازندگی خرابه ایی به نام ایران می کند ، راه می سازد ، امنیت را حتی در کوچه پس کوچه های ایران ایجاد میکند ، درس خواندن را برای همه رایگان و اجباری می کند ، قرارداد ننگین دارسی را لغو می کند ، جلوی انگلیس و خودکامی های آنها می ایستد ،  ایرانی را شناسنامه دار و صاحب هویت ملی می کند ، دادگستری را راه می اندازد ، آرامگاه فردوسی را می سازد ، آرامگاه کوروش و تخت جمشید را احیا می کند ، با خرافات و مزخرفات احمقانه ملاها مبارزه می کند ، ملاهای پی زوری و بی خاصیت را بر سر جای خود نشاند و اون لباس مزخرفشان را از تنشان در آورد تا تفاوتی بین این ها با مردم عادی نباشد و لباسشان تبعیضی دال بر برتری این مفت خورها بر سایرین نباشد ...
(در دوره رضا شاه بزرگ خدمات بسیار ارزشمندی برای ایران و ایرانی به یادگار ماند که مجال گفتن یک به یک آنها در این جا نمی باشد )  در این دوران مردم از منجلاب بدبختی و تو سر خوری و خفت وخواری بیرون آمدند و فرصت یک زندگی تازه را پیدا کردند قبل از اینکه در آن منجلاب عقب ماندگی قاجارها  برای همیشه نابود شوند .
سپس پسر تحصیلکرده رضا شاه بزرگ ، شاهنشاه مخمد رضا شاه پهلوی بر سر کار آمد و چهره منجلابی آن مردم را شستشو کرد و آنها را از آن گندزدگی قاجار به اندازه صد سال به جلوی تاریخ کشاند ، شکم ایرانی را سیر کرد ، تحصیل رایگان را برای همه مردم در همه سطوح تحصیلی گسترش داد ، خوراک رایگان به تمامی محصلین داد ، بورسیه برای دانشجویان در خارج کشور گذاشت آنهم با هزینه دولت ، کشور را به چرخه تمدن و پیشرفت و مدرن سازی رساند طوری که امکانات و زندگی و رفاه آن زمان را حتی مردم امروز اروپا هم ندارند . به مذهب و دین مردم کشورش احترام گذاشت ، تبعیض دینی و مذهبی در ایران نبود 
تا اینکه این پیشرفت روز به روز مردم ایران و رسیدن به دروازه های تمدن جهانی برای خیلی ها گران تمام شد ، از جمله توده ایی ها ، کمونیستهای خلق ، ملی مذهبیان ، آخوندهای پی زوری و نیز قدرتهای بزرگی همچون انگلیس جنایتکار و آمریکای جهان خوار که ایران را خطری جدی در راه رسیدن به یکی ابر قدرت بزرگ می دیدند . همه اینها دست در دست یکدیگر دادند و ذهن مردم شکم سیر شده ایران را بازیچه فریبها و توطئه های خود قرار دادند و با سر دادن شعارهای عوام پسندانه و مردم فریب و گذاشتن میتینگ ها و پخش اعلامیه ها بر ضد حکومت وقت و ایجاد شایعه و تخریب ، ذهن مردم ایران را شستشو دادند و شوربختا که مردم ایران که زیر سلطه قوانین و باورهای متحجرانۀ 1400 سالۀ انیرانی و نفوذ اسلام و قوانین عصر حجری آن بود باز هم گذشته خود و زندگی  خفت بارشان در دوران  قاجار را فراموش کردند و عنان زندگی و آینده خود را به دست یه مشت آخوند پفیوز سپردند و گوسفند وار به دنبال آرمانهای پوشالی آنها مرگ بر کسی سر دادند که آنها را به سمت آقایی و خانمی و انسانیت و زندگی درست بشری همراه با هویت و اصالت ایرانی سوق داده بود ...
گذشت و گذشت و گذشت و امروز چقدر احساس می کنم شرایط ما به دوران قحطی در زمان قاجارها نزدیک شده ...
شاید خنده دار باشه اما وضعیت ما مانند تخم مرغ تو خالی است که با آبرنگ ، زیبا نقاشی شده اما به واقع اوضاع درونی ما بسیار بغرنج است . آیا باز مردم ایران سگ و گربه و مرده خواری را تجربه خواهند کرد !!! همه چیز تا زمان انتخابات و نوع نگرش و حضور یا عدم حضور ملت همیشه در صحنه باز می گرده . یا راه را پیدا کرده و خلاص می شویم یا اینکه با خوش بینی چهل سال دیگر این آخوند جماعت را بر پشت خود همچنان سواره نگه می داریم با این تفاوت که امروز ما قطعا بهترین روزهایمان در طی چهل سال آینده خواهد بود .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر